Abstract:
ویلیام رو با معرفی مسئلهی قرینهای شر فصل تازهای در مباحث پیرامون شر گشود. نخستین صورتبندی رو از این مسئله بر این مبنا استوار است که چون «بنظر میرسد» که برخی از شرور جهان بیوجه هستند، پس این شرور حقیقتا هم بیوجه هستند.نافذترین نقدی که بر استدلال ویلیام رو نوشته شده، نقد استفان ویکسترا براساس اصلی معرفتشناختی به نام «کورنئا»است؛ وی نشان میدهد که ما مجاز نیستیم در شرایط موردنظر رو از «بنظر میرسد» به «هست» پل بزنیم. براساس کورنئا، ما تنها زمانی میتوانیم با استناد به قرینهی x بگوییم بنظر میرسد که p، که اگر p صادق نبود، محتملا xبهگونهایقابلتشخیص برای ما متفاوت میبود. هدف این نوشتار ابتدا تبیین کورنئا در پاسخ به اشکال شر بیوجه، سپس معرفی و ارزیابی چند نقد منتخب وارد شده به این اصل و دفاع از آن، و دستآخر تطبیقی بین خداباوری شکاکانه، که کورنئا مصداقی از آن است، با رویکرد حکمای اسلامی به مسئلهی شر است.
By introducing evidential argument, William Rowe opened a new chapter in discussions about problem of evil. Rowe’s first formulation of the problem based on the idea that because “it appears” that some evils in the world are gratuitous then they are indeed so. The most influential critique of Rowe’s argument is Stephen Wykstra’sthat is based on the epistemological principle which is called CORNEA. He shows that in the Rowe’s assumed situation we are not permitted to pass from “it appears” to “is”. According to CORNEA,considering evidence Xwe areentitled to say it appears that p, only if p were not the case, probably X was different in a discernable way. The goal of this paper is firstly to introduce CORNEA as an answer to the problem of gratuitous evil, then introduce and assesse some selected critiques ofCORNEA and to defencethe principle and finally compare between skeptical theism - that CORNEA is an instance of – and approaches of Islamic thinkers to the problem of evil.
Machine summary:
اما کورنئا چیست؟ ویکسترا کورنئا را اینگونه صورتبندی میکند: براساس وضعیت ادراکشدۀ s شخص H محق است بگوید: «بهنظر میرسد که p»، تنها اگر برای H معقول باشد که باور کند، برفرض وجود قوای شناختی و استفادۀ او از آنها، اگر p صادق نبود، s بهصورتی با شرایط موجود متفاوت میبود که او میتوانست تشخیص دهد (Wykstra 1984: 85).
کورنئا در نظر اول معقول و پذیرفتنی بهنظر میرسد و اگر بپذیریم که این اصل درست است، آنگاه باید ناکارآمدی استدلال رو را هم بپذیریم.
اما طبق کورنئا شما تنها زمانی میتوانید چنین ادعای متافیزیکیای را مطرح کنید که اگر شرایط غیراز آنچه است بود، برای شما قابلتشخیص میبود.
در این شرایط، اگر بهنظر فرد برسد که میزی درمقابل او قرار دارد، دیگر نمیتواند مانند شرایط عادی (یعنی زمانی که مادۀ توهمزا مصرف نکرده است) از «بهنظر میرسد» به «هست» پل بزند و نتیجه بگیرد که «میزی در اتاق هست».
استدلال او در نقد کورنئا بر اصل زیر استوار است: (1) بهازای هر گزارۀ p و q، اگر آنچه مشاهده میکنیم q را نامحتمل کند و باور موجهی داشته باشیم که p مستلزم q است، آنگاه آنچه مشاهده میکنیم p را [هم] نامحتمل میکند (Stone 2003: 261).
اما توجه به متن مقدس اسلام، یعنی قرآن که کلام الهی و مهمترین نوشتار درزمینۀ شناخت اصول و فروع عقاید اسلامی است، نشان میدهد که نهتنها اسلام با خداباوری شکاکانه بیگانه نیست، بلکه چهبسا راهحل پیشنهادی آن برای مسئلۀ شر همین راه باشد.