Abstract:
هرچند نمیتوان بررسی تاریخی دقیقی درباره خاستگاه تصوف خراسانی و تشخص آن در قرون اولیه دربرابر طریقتها و مکاتب عرفانی عراق و شام صورت داد ولی میتوان استقلال این مکتب را چه قبل و چه بعد از ابنعربی به رسمیت شناخت، تاثیر و تاثرات آن را در مواجهه با مکتب ابنعربی و شارحانش بررسی نمود، عرفان نظری آن را بیشتر شناخت و با عرفان نظری محییالدینی مقایسه کرد. اوج مخالفتهای صوفیه را با وحدت وجود، میتوان در عرفای خراسانی یافت؛ تا آنجا که دربرابر آن، نظریه «وحدت شهود» را مطرح کردند. بهرغم این مخالفتها، گرایش تدریجی عرفای خراسانی به ابنعربی نیز موضوع بسیار مهمی است.
با در کنار هم گذاشتن حقایقی از این دست، میتوان نظام فکری کاملا متفاوتی برای صوفیان رسمی دارای سلسله در نظامهای سنتی خانقاهی ترسیم کرد، دربرابر عرفان نظری ابنعربی و شارحانش. پیدایش نظریه «وحدت شهود» دربرابر وحدت وجود، تنها با بررسی اینگونه از تفاوتها قابل توجیه خواهد بود. انگیزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مواردی از این دست، دربرابر تفاوتهای چشمگیر نظری رنگ میبازند و درنتیجه، بر عمق مخالفتهای ابتدایی عرفای مکتب خراسان در این باب افزوده میشود.
Machine summary:
come-mail: دریافت مقاله: 09/02/1395 پذیرش مقاله: 13/10/1395"/> هرچند نمیتوان بررسی تاریخی دقیقی دربارة خاستگاه تصوف خراسانی و تشخص آن در قرون اولیه دربرابر طریقتها و مکاتب عرفانی عراق و شام صورت داد ولی میتوان استقلال این مکتب را چه قبل و چه بعد از ابنعربی به رسمیت شناخت، تأثیر و تأثرات آن را در مواجهه با مکتب ابنعربی و شارحانش بررسی نمود، عرفان نظری آن را بیشتر شناخت و با عرفان نظری محییالدینی مقایسه کرد.
2 گرچه شیخ اکبر نیز در دیگر مسائل عرفانی از تصوف غالب در زمان خود تأثیرات بسیار پذیرفت3 ولی توانست نقطة عطفی عظیم و منشأ تغییراتی شگرف در این مکتب عرفانی، ایرانی و اسلامی باشد؛ تاآنجاکه تشخص و استقلال عرفان خراسانی رفتهرفته در شخصیت درخشان محییالدین رنگ باخت و پس از چندی مردم با شنیدن اصطلاح «تصوف» به یاد ابنعربی و آموزههایش، وحدت وجود، انسان کامل و...
عرفان نظری ابنعربی حتی بر سلوک عاشقانه و نیز عابدانة این دو سلسله نیز تأثیر گذاشت و پس از مدتی، وحدت وجود حدیث غالب متصوفه شد؛ هرچند همواره مقاومتهایی دربرابر آن صورت گرفته است.
در مباحث نظری نیز هرگاه ابنعربی در آثارش به موضوع حب و عشق رسیده، سخنانش بسیار شبیه است به آنچه پیشتر، امثال احمد غزالی گفته بودند و پس از او عارفان جریان عرفان عاشقانة خراسانی مطرح کردند؛ هرچند کارکرد عشق نزد ابنعربی، متفاوت است با کارکرد عشق نزد کسی چون مولانا (رک: چیتیک، 1391: 240).