Abstract:
آموزه «بداء» از مسائل مهم در حوزه ارتباط حادث با قدیم بوده و با توجه به امتناع تغییر در ذات الهی و علم ذاتی الهی، همواره حقیقت بداء در هاله ای از ابهام بوده است. پژوهش حاضر
به مطالعه تطبیقی این آموزه در اندیشه میرداماد و صدرالمتالهین، پایه گذاران حکمت یمانی و حکمت متعالیه پرداخته است. از رهگذر این جستار، مشخص می شود که در اندیشه میرداماد، بداء در حوزه امور تکوینی بوده و بیان گر محدودیت زمان افاضه از جانب علت است. قلمرو آن، عالم ماده است؛ عالم دهر و سرمد بداء نمی پذیرند. صدرالمتالهین با جامع نگری به تبیین بداء ثبوتی و اثباتی پرداخته است: بداء ثبوتی، وقوع محو و اثبات در نفوس جزئی افلاک به عنوان مرتبه ای از مراتب علم الهی است. بداء اثباتی، اتصال نفوس انبیا و اولیا به نفوس جزئی افلاک و دریافت دو خبر متفاوت در یک موضوع است.
Machine summary:
صدرالمتألهین با جامعنگری به تبیین بداء ثبوتی و اثباتی پرداخته است: بداء ثبوتی، وقوع محو و اثبات در نفوس جزئی افلاک ـ به عنوان مرتبهای از مراتب علم الهی ـ است.
اما تصویر بداء در مقام اثبات به این صورت است که حقیقت وحی در اندیشۀ صدرالمتألهین، اتصال نفس نبی یا ولی به موجودات عالم عقل یا نفوس افلاک است که لوح محفوظ (نفس کلی فلک) و لوح محو و اثبات (نفوس جزئی افلاک) را تشکیل میدهند (صدرالمتألهین، 1981، 7: 48).
در اندیشۀ صدرالمتألهین، قدر علمی الهی (نفوس جزئی افلاک / لوح محو و اثبات)، محل وقوع بداء است (صدرالمتألهین، 1981، 6: 295؛ همو، 1383، 4: 191).
در اندیشۀ میرداماد، قلمرو وقوع بداء، قدر عینی الهی است که عالم زمان است (میرداماد، 1367: 423؛ میرداماد، 1374: 56؛ همو، 1391: 635)؛ اما صدرالمتألهین لوح محو و اثبات را در وجودات ملکوتی میداند که فوق عالم ماده هستند (صدرالمتألهین، 1981، 6: 295؛ همو، 1383، 4: 191).
اما در اندیشۀ صدرالمتألهین دو توجیه مهم در کیفیت اسناد بداء به خدا وجود دارد (صدرالمتألهین، 1981، 6: 396ـ397؛ همو، 1383، 4: 188، 189، 192، 195ـ196)، که این نقطه نیز از امتیازات دیدگاه وی است.
میرداماد، بداء را در حوزۀ امور تکوینی، بیانگر پایان اتصال افاضه میداند؛ اما صدرالمتألهین، تأثیرگذاری افعال اختیاری بندگان بر نفوس افلاک و تحقق محو و اثبات در صور علمی آنها را «بداء» مینامد و آن را به دو قسم ثبوتی و اثباتی تقسیم میکند.