Abstract:
مبحث ضمان یکی از مطالب دیرپای فقه فریقین است و ازحیث محتوا، پاسخگویی و گستردگی، غنایی مثالزدنی دارد. شاید بتوان گفت فقیهان دربارۀ ضمان یا عدم ضمان همۀ مصداقهای تلف اموال وحقوق مالی بحث کردهاند. باوجود این، جای بحث از ضمانِ جان انسانی که بهناحق ربوده یا زندانی شود و بهطوراتفاقی در حبس بمیرد، خالی است. به عبارت دیگر، فقیهان دربارۀ ضمان مال، اعمال و حقوق مالی انسانها بهتفصیل بحث کردهاند؛ ولی از ضمان جان انسان یا بحث نکردهاند یا در حد گذرا به آن اشاره کردهاند. این نوشته، پس از اثبات اعتبار نبویِ علیالید بر مبنای مختلف رجالی فریقین، صورتهای مختلف مسئله، بیان محل نزاع، تقریر دلالت نبوی بر ضمان و ادلۀ مخالفان ضمان را در قالب اشکالات نقد و بررسی کرده است. نتیجۀ پایانی این مقاله این است که علیالید دلالت دارد بر ضمان جان شخصی که بهناحق زندانی یا ربوده شده و مرده است؛ هرچند مرگ او مستند به رباینده نباشد.
Machine summary:
برای اثبات ضمان جان انسان به ادلۀ متعددی ممکن است تمسک شود، ولی این نوشته جهت نشان دادن جایگاه و نقش قاعدۀ علیالید در باب ضمانات فقط به نبوی علیالید تمسک جسته است.
امام خمینی1 نیز با اینکه عمل مشهور را جابر ضعف سند میداند، ولی در مورد نبوی مینویسد: فقیهان صدر اول مثل شیخ طوسی و ابنزهره به روایت عمل کردهاند، ولی از باب احتجاج بر خصم نه از باب استدلال بر حکم فقهی؛ و عمل مشهور وقتی جابر ضعف سند است که بهعنوان دلیل فقهی به آن استناد شود (امام خمینی، 1421ق، ج1: ص372).
در پاسخ به این اشکال باید گفت: قبول داریم برخی از فقیهان صدر اول در بعضی از موارد از باب احتجاج به خصم به این روایت استناد کردهاند؛ ولی آنان در بسیاری از موارد نیز برای اثبات حکم شرعی به نبوی استناد جستهاند.
برخی از اهلنظر، از جمله محقق نراقی، بر این باورند که مدلول مطابقی نبوی حکم تکلیفی است و به حکم وضعی ضمان مربوط نیست.
این روایت ازنظر سند ضعیف است و نمیتواند مستند حکم شرعی باشد؛ ولی از آن جهت که اهلزبان عنوان ضمان را بر شخص حر اطلاق کردهاند، مرتبط با بحث ماست و میتواند شاهدی باشد بر اینکه موضوع ضمان مختص امور مالی نیست، بلکه ضمان در امور غیرمالی نیز صادق و صحیح است.