Abstract:
ادبیات نمایشی بستر مناسبی جهت تبیین جایگاه ایثا ر است و در بررسی مضامین ایثار و فداکاری و
شهادت د رادییات نمایشی» آذربایجان غربی یکی از الگوهای درخور نوجه بوده و سهم بسزایی در
با زآفرینی حوادث وارزشهای ایرانی واسلامی دارد. در نمایشنامهلویسی دفاع مقفدس» مفاهی ماشار و
فد اکار ی که مفاهیمی حاص به شمار میرونده همواره مورد نوجه نمایشنامهنویسان بوده است و جهانبیسی
و شناخت نمایشنامهلویس هم از جنک و دفاع» در برو زاین مفاهیم نی رگذار بوده ونقد و نحلی ل ای نآشثار
در شناخت قاط ضعف و قوت آنها نش فزایندهای داشته و دارد. د ر این مکتوب» نگارن دگان نلاش
کردهاند با معرفی سه اث رنمایشی «بدریه» ما ادری»» (برادرها میمیرند» و «خاکی میا ن آسمان)» نحوة
نمودهای ابثار د رآنها را بررس یکرده و با الگویی از ای نگون ه آثار» به واکاوی علل و عوامل در
تجل ی ایثار در این متون نمایشی بپردازند. این پژوهش از نوع مطالعات کیفی و بهصورت پژوهش موردی
بوده و برای نج ز یه وتحلیل دادهها از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. نوجه نویسنده به موضوعات
ملی» خانوا دگی» دینی و عاشقانه نیز منعطف بوده و حضور زن و مرد بهئسبت تقریبا براب رقابل نوجه است.
هدف اصلی از مقّاله حاضر «تحلیل نمایشنامهها وتعیین جایگاه ار د یافتههای پژوهش نشان
میدهد» درمجمو عآود مرتیه در نمایشنامه مورد نظر به مژلفههای ایثار نوجه شده است. همچنین توجه
نویسنده به موضوعات ملی» خانوادگی» دینی و عاشقانه نیز منعطف بوده است. حضور زن در این عرصه
مینواند بهعنوان وی ژگ ی اصلی نمایشنامههای اسان آذربایجان غربی محسوب شود.
Machine summary:
ادبيات نمايشي، ايثار، دفاع مقدس ، تحليل مضمون ١- مقدمه واقعيت اين است که مفاهيم و نظريه هاي داستاني جنگ ، به ويژه در جامعۀ ادبي ما، آن چنان که بايد، واکاوي نشده اند و ايـن بخش مهم از ادبيات داستاني ايران جاي تحقيق بيشتري دارد.
از همين روست که هنوز تعريف جامع و مـانعي از بـسياري از مفاهيم اين گونۀ ادبي ارائه نشده يا دست کم از سوي صاحب نظران مختلف مورد بحث قرار نگرفتـه اسـت و هـر گـروه ، بـه فراخور انديشه هاي خويش تأويلي از اين مفاهيم ارائه داده اند، تا جايي که بعضي معتقدند: «ادبيات جنگ نه تنها شـامل آثـار ادبي توليدشده در صحنه هاي جنگ و زمان جنگ است ، بلکه آثار توليدشده در خارج از صحنه هاي نبرد و پس از جنگ را نيز در بر مي گيرد» (کوثري ، ١٣٧٩: ١٠٠).
در اين جستار، ابتدا با مطالعۀ دقيق متن به شناخت عوامل و سازه هاي تشکيل دهندة روايت ايثار در سه نمايـشنامۀ «بدريـه ، مـا ادري » و «خاکي ميان آسمان »، هر دو نوشتۀ قاسم لطفي خواجه پاشا، و نمايشنامۀ «برادرها مي ميرند» نوشـتۀ رسـول بـانگين ، و ارتباط اين سازه ها در متن نمايشنامه ها پرداخته ، تا حد امکان ارتباط پنهان نيـز در آن هـا شناسـايي شـده تـا طـرح اوليـۀ مـتن (نمايشنامه ) استخراج گردد.
دکتر صالح ، پزشک همراه عراقي ها که اهل بغداد است ، بدريه را وادار مي کند کـه بـا او فرار کند؛ اما بدريه سوار لنج نمي شود و همان جا کنار رود، بـه دنبـال نـارنجکي مـي گـردد کـه رسـول قبـل از رفتـنش بـه انگليس ، در آنجا پنهان کرده بود.