Abstract:
در مورد رابطه میان حقوق و سیاست بینالملل نمیتوان تأثیر هر یک بر دیگری را انکار کرد. در واقع از یک طرف هیچ کس را یارای آن نیست که بر استقرار حقوق بینالملل بر تارک نظام بینالمللی چشم دوزد و جامعه بینالمللی را به مدینهای فاضله، و عاری از هر ظلم و بیعدالتی تشبیه کند؛ و از طرف دیگر نمیتوان روابط بینالمللی را اسیر محض قدرت پنداشت و حقوق بینالملل را به هیچ انگاشت. مقاله تعامل میان حقوق و سیاست بینالملل نشان میدهد که در چه شرایط و چه حوزه هایی سیاست در مقابل حقوق بینالملل سر تعظیم فرو آورده، و در چه مواردی حقوق بینالملل در چنگال سیاست دست و پا میزند.
Machine summary:
١ به همین علت است که حقوق و سیاست در تعقیب نظام اجتماعی خویش هر یک دیگر نظام فرعی جامعه ی بین المللی را تحت تأثیر قرار می دهد و این امر در وراء پارامترهای آنها ممکن است به جاده ای بی انتها ختم شود.
این تلاقی کارکردی میان حقوق و سیاست را به ویژه می توان در عرصه ی رو به رشد حقوق نرم و قوام نیافته (Soft Law) مشاهده کرد عرصه ای بینابین حقوق و سیاست ، که ریشه درآن دسته از توافقات سیاسی دارد که هنوز فاقد قدرت قانون رسمی هستند لیکن خصیصه ی شبه الزامی آنها مورد قبول قرار گرفته است (مثل برخی قطعنامه های سازمان ملل ، موافقتنامه ی «یالتا»، موافقتنامه های هلسینکی ، موافقتنامه های راجع به مذا کرات ناظر به محدود ساختن سلاحهای استراتژیک ).
٦ اما موضوع آن است که ا گر حقوق بین الملل پیش از آنکه به جای ناظم زیست بین المللی بودن ، یک ابزار صرف باشد، تا چه حد حیات بین المللی را منعکس کرده است ؟ در واقع دلیل اصلی و ناخوشایند نفوذ روزافزون سیاست در حقوق ، کوتاهی و امتناع دولتها در جذب و ادغام رفاه و سعادت جامعه ی بین المللی در ارزشهای ملی خویش و تنظیم اصول حقوقی و ایجاد نهادهای داخلی و بین المللی ، در پشتیبانی از این مقوله ی گسترده ی ارزشهاست .
بدین ترتیب هر قاعده ی حقوق بین الملل دولتها نه صرفا در پرتو هدف ذاتی آن ، بلکه از دیدگاه سیاسی منافع ملی آنها که رفاه جامعه ی بین المللی معمولا تابع آن است مورد بررسی قرار میگیرد.