Abstract:
نوشتار حاضر به بررسی نحوه تحقق مکاتب فلسفی اسلامی در حوزه فرهنگی ایران از قرن هشتم تا سیزدهم هجری میپردازد. در این راستا سیر تحول مکاتب مزبور از «مکتب فلسفی شیراز» (به نمایندگی قطب الدین شیرازی و صدرالدین دشتکی) به «مکتب اصفهان صفوی» (به نمایندگی میرداماد و ملاصدرا) و از آن به «مکتب اصفهان قاجار» (به نمایندگی ملاعلی نوری و ملااسماعیل خواجوی) و در نهایت وصول آن به «مکتب تهران» (به نمایندگی ملاعلی مدرس زنوزی و ملامحمد رضا قمشه ای و حکیم جلوه) مطرح میشود و در ادامه به نقش کلیدی حکیم سبزواری در تحول مکتب سوم به مکتب تهران پرداخته میشود. بدیهی است بلحاظ دوره زمانی انتخاب شده مجال پرداختن به مکاتب پیش از مکتب فلسفی شیراز مانند «مکتب مراغه» (به نمایندگی خواجه نصیرالدین طوسی) و یا پس از مکتب تهران یعنی «مکتب نوصدرایی» (به نمایندگی علامه طباطبایی) نبوده است. در این راستا تلاش شده به ویژگیهای چهار مکتب مورد نظر و شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه و علل رویکرد مردم به حکما و دانشمندان شاخص هر مکتب اشاره گردد. این پژوهش به شیوه کتابخانه یی و تلاشی تطبیقی نشان میدهد که استبداد و ظلم ناشی از رفتار حاکمان و مشروعیت بخشی و همراهی اهل علم، علت عمده تشکیل حلقه ها و کانونهای شبه حزبی به دور قدرتهای معنوی در لباس حکیم و صوفی بدلیل تاثیر سخن عارفان و فیلسوفان بوده است.
Machine summary:
مکتب شیراز که در عصر ایلخانی به ظهور رسید و محصول برزخ میان دوره طلایی علمی چون مکتب فلسفی مراغه و عصر مغولی و تیموری است، این فرصت را بدست آورد که در اوج هیاهوی جنگ و خونریزی در کنج تنهایی برکنار از حکومت، ارتباط معناداری را با جامعه مظلوم و تحت ستم برقرار کند و با وجود اختناق حاکم از اختلاف مراکز متعدد قدرت کمال استفاده را ببرد و در تربیت نیروهای متعهد در حوزه علوم کلامی و فلسفی برای رسیدن به اهداف بلند عرفانی یعنی همان سیر بالحق الی الخلق را محقق سازد.
تفکیک اندیشههای صوفیانه از فلسفه و حکمت که با مکتب شیراز آغاز شد و با احترام مشایخ و اقطاب همراه بود، در دوره اصفهان صفوی با تأکیدات ملاصدرا بر حکمت متعالیه منجر به تخصصی شدن علوم گشت.
دوره تاریخی مکتب اصفهان صفوی که توام با قدرت گرفتن شاه عباس بود، تجربه عصر مغولی و ایلخانی و ترکمانان را در خاطر داشت و زمینه ظهور این مکتب فلسفی را با رویکرد عرفانی مهیا کرد.
ازجمله بختیاری دیگر مکتب تهران، چاپخانههای متعدد در تبریز و اصفهان و تهران را میتوان نام برد که وسیله انتشار سریع کتب حکمت متعالیه را فراهم ساخت و با چاپ کتب فلسفی فضای جدیدی را در کشور مهیا کرد.
میتوان گفت در این مکتب برای اولین بار اندیشه صوفیانه از حکمت فاصله گرفت و عرفان بعنوان علمی مستقل مطرح شد و این تفکیک به حوزه تفسیر سرایت کرد و تفسیرهای عرفانی و فلسفی جایگاه جدیدی در میان اهل علم پیدا نمود.