Abstract:
هایدگر یکی از فیلسوفان برجسته قرن بیستم است که درباب هستیشناسی نظریات ارزندهای دارد. فکر مسلط هایدگر «پرسش هستی» است. او معتقد است انسان یگانهموجودی است که هستی برای او مسئله است و نیز فقط اوست که میتواند درباب هستی به تحقیق بپردازد. از بین انسانها نیز شاعران اصیل را سزاوارترین افراد میداند. سهراب سپهری یکی از شاعران معاصر است که دستگاه فکری منسجمی دارد. او بهویژه در مجموعههای آخرش آگاهانه و با شیوههای مختلف برای کشف حقیقت اشیا و هستی داد سخن میدهد و لحظهای از آن غافل نیست. هدف ما در این پژوهش، با روش تحلیلیـ توصیفی، تبیین و تحلیل نگاه فیلسوفانه سپهری درباب هستی است. او مانند هایدگر برای شناخت و معرفی هستی از نگاه تکراری و ابزاری پرهیز میکند و پیشفرضها را کنار میگذارد. در مجموعه آخرش، اگرچه با وجود تلاش برای فهم حقیقت هستی، درنهایت، به عدم فهم کامل از هستی اعتراف میکند، ناامیدی در اندیشه او دیده نمیشود.
Machine summary:
«دازاین در زبان عادی آلمانی ، کلمه ای است که فیلسوفان از آن به معنای "وجود" استفاده کرده اند، اما هایدگر در وهله نخست این کلمه را تحت الفظی معنا می کند (آنجاـبودن ) یا هستی » (حنایی کاشانی ، ١٣٧٥: ١٩٠).
٣. زبان از نگاه هایدگر ازنظر هایدگر، زبان مهم ترین امری است که حقیقت ازطریق آن بر انسان آشکار می شود، اما این زبان ، زبان مورد استفاده عموم نیست ، بلکه زبانی است که در شعر یک شاعر اصیل به کار گرفته شده است .
سیدمجید کمالی دو مقاله در این زمینه با عنوان های «پیوند پدیدارشناسی و هرمنوتیک در هستی شناسی هایدگر» (١٣٩٠) و «زبان و سکوت ، گفت وگوی هایدگر و گئورگ تراکل » (١٣٨٣) نوشته اند و گلن - گری مقاله «هستی و انسان در اندیشه هایدگر» را به رشته تحریر درآورده است (١٣٩٠).
شمیسا بدون اینکه به اشتراک فکری هایدگر و سهراب اشاره کند معتقد است در مجموعه های اصلی سپهری (صدای پای آب ، مسافر، حجم سبز) «جان او سرشار از دریافت های ناب بدون شائبه گذشته هاست ، خالی از پیش داوری ها و دانش موروثی » (شمیسا، ١٣٧٠: ١١).
با اینکه بارها به شکست انسان از درک حقیقت هستی اذعان می کند، دریچه امید را برای همیشه نمی بندد و خود و دیگران را به ادامه راه تشویق می کند؛ زیرا معتقد است انسان واقعی باید در این راه شناخت ناپذیر قدم بگذارد: «باید دوید تا ته بودن / باید به بوی خاک فنا رفت / باید به ملتقای درخت و خدا رسید/ باید نشست / نزدیک انبساط / جایی میان بی خودی و کشف » (سپهری ، ١٣٨٧: ٤٢٨).