Abstract:
در چند دهة اخیر، اندیشمندان حوزههای مختلف به نگرشی موسوم به نگرش انسانـجهانی توجه کرده و آن را واجد ویژگیهای مورد نظر خود دانستهاند. این نگرش عمیقا ریشه در سنتهای فلسفی و دینی به ویژه عرفان ادیان دارد و با وجود سابقة کهن خود مورد غفلت واقع شده و از اینرو مستلزم بازشناسی است. بر مبنای این نگرش، ارتباطی تنگاتنگ و انداموار میان انسان و جهان در ساختار یکپارچة هستی وجود دارد و از طریق تناظرها و همگونیهای تکوینی مشترک میانشان یک کل درهمبافته و پیوسته را تشکیل میدهند. در این مقاله پیشینه این مفهوم در سنتهای مختلفی و رویکردهای نوین بدان بررسی شده است.در چند دهة اخیر، اندیشمندان حوزههای مختلف به نگرشی موسوم به نگرش انسانـجهانی توجه کرده و آن را واجد ویژگیهای مورد نظر خود دانستهاند. این نگرش عمیقا ریشه در سنتهای فلسفی و دینی به ویژه عرفان ادیان دارد و با وجود سابقة کهن خود مورد غفلت واقع شده و از اینرو مستلزم بازشناسی است. بر مبنای این نگرش، ارتباطی تنگاتنگ و انداموار میان انسان و جهان در ساختار یکپارچة هستی وجود دارد و از طریق تناظرها و همگونیهای تکوینی مشترک میانشان یک کل درهمبافته و پیوسته را تشکیل میدهند. در این مقاله پیشینه این مفهوم در سنتهای مختلفی و رویکردهای نوین بدان بررسی شده است.
Machine summary:
بر مبنای این نگرش، ارتباطی تنگاتنگ و انداموار میان انسان و جهان cosmos در ساختار یکپارچة هستی وجود دارد و از طریق تناظرها و همگونیهای تکوینی مشترک میانشان یک کل درهمبافته و پیوسته را تشکیل میدهند.
الیاده واژههای انسانـجهانی anthropocosmic (صفت) و جهانـانسان anthropocosmos (اسم) را در نشریات منتشر شده طی دهههای 1940 تا 1970 به کار برد و در برخی از آنها تلویحا اشاره میکند که در سال 1940 قصد داشته کتابی با نام جهانـانسان تألیف کند تا در آن به تناظرهای موجود میان عالم صغیر microcosmos و عالم کبیر macrocosmos بپردازد که به باور او، شواهد و مصادیق این تناظرها را در سراسر تاریخ ادیان میتوان یافت.
), Chicago, University of Chicago Press, 1989a; Idem, Journal III: 1970-1978, Teresa Lavender Fagan (trans.
), Chicago, University of Chicago Press, 1989a; Idem, Journal I: 1945-1955, Mac Linscott Ricketts (trans.
لوازم نگرش انسانـجهانی بر اساس آنچه تا کنون گفته شد، لازمه یا رکن نگرش انسانـجهانی نزد الیاده شباهت و تناظر میان انسان و جهان (تناظر عالم صغیر و عالم کبیر)، وحدت بعد الاهی، کیهانی و انسانی وجود و جهانـانسان (انسان کیهانی یا کونی) است که نمونههای آن به صورت ساده یا پیچیده تقریبا در همة ادیان جهان به چشم میخورد.
64; Idem, Centrality and Commonality: An Essay on Chung-Yung, Albany, State University of New York Press, 1989, pp.
همچنین، صرفنظر از دلالتهای دینی، اخلاقی و بومشناختی آن، فصل مشترک همة توصیفهای بیان شده نمادپردازی عالم صغیر ـ عالم کبیر یا درهمتنیدگی انسان و جهان و و تناظر و همگونی میان این دو است.