Abstract:
براساس تعریف به جایگاه، استراتژی مالی بعدی از استراتژی شرکت است که ماهیت و جهت امور مالی سازمان را تعیین میکند. همچنین براساس تعریف به اجزاء، استراتژی مالی، شامل استراتژی تامین مالی، استراتژی سرمایه در گردش، استراتژی سرمایهگذاری و استراتژی تقسیم سود میشود. الگوهای مختلفی برای ایجاد هماهنگی بین استراتژیهای مالی مختلف وجود دارد. در این تحقیق از تئوری نقاط مرجع استراتژیک استفاده شده است. مطالعات مختلف نشان داده است که وجود هماهنگی در سطوح مختلف سازمان منجر به عملکرد بهتر میشود. لذا هدف اصلی این تحقیق، بررسی اثر هماهنگی استراتژیهای مالی بر عملکرد شرکتهاست. جامعه آماری تحقیق، شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران هستند که از میان آنها 62 شرکت با استفاده از نمونهگیری طبقهای
(با جایگذاری از جامعه محدود) برای نمونه آماری انتخاب شدهاند. نتایج آزمون فرضیات تحقیق نشان میدهد که وجود هماهنگی بین هر یک از گونههای استراتژی زیرسیستم مالی با گونه استراتژی مالی شرکت (هماهنگی درونی-عمودی) باعث بهبود عملکرد میشود. همچنین هر چه هماهنگی گونههای استراتژی زیرسیستم مالی بیشتر باشد (هماهنگی درونی-افقی)، عملکرد بهتر خواهد بود.
Machine summary:
در مديريت مالي، منظور از کانون توجه اين است که آيا سازمان مسائلي مانند کاهش بهاي تمام شده و افزايش حاشيه سود از طريق استراتژيهايي مانند جايگزيني داراييهاي قديمي و فرسوده با داراييهاي نو و پيشرفته و نيز افزايش ظرفيت توليد و ايجاد تنوع بيشتر در نوع محصولات و خدمات توليدي خود از طريق سرمايه گذاري بيشتر و انجام طرح هاي توسعه را مدنظر قرار ميدهد يا مسائلي مانند نحوه و درصد سود تقسيمي، حضور فعال در بازارهاي پولي و مالي و تأمين وجوه مورد نياز از طريق اين بازارها را.
گونه شناسي استراتژيهاي مالي براساس نقاط مرجع استراتژيک مطالعه متون موجود در حوزه استراتژي مالي و مديريت مالي نشان ميدهد که بيشتر صاحب نظران در اين حوزه ، استراتژي مالي را مجموعه تصميم گيريهاي اتخاذ شده در حوزه تأمين مالي، سرمايه گذاري (بودجه بندي سرمايه اي) و تقسيم سود ميدانند.
/ (به تصویر صفحه رجوع شود) براي بررسي اثر اين هماهنگي، فرضيه ٣ تحقيق به اين صورت بيان ميشود: فرض صفر: هماهنگ بودن استراتژيهاي سرمايه گذاري با استراتژي مالي شرکت ، بازده سهام آن را افزايش نميدهد.
مقايسه متوسط بازدهي شرکت هاي داراي استراتژي تقسيم سود هماهنگ با شرکت هاي ناهماهنگ شرح متوسط بازدهي شرکت هاي فاقد متوسط بازده (به تصویر صفحه رجوع شود) براي بررسي اثر اين هماهنگي، فرضيه ٤ تحقيق به اين صورت بيان ميشود: فرض صفر: هماهنگ بودن استراتژيهاي سرمايه گذاري با استراتژي مالي شرکت ، بازده سهام آن را افزايش نميدهد.
نتايج آزمون فرضيات مختلف اين تحقيق نشان داد که هماهنگي هر يک از استراتژيهاي سرمايه گذاري، تأمين مالي، سرمايه در گردش و تقسيم سود با استراتژي مالي سازمان (هماهنگي عمودي) موجب عملکرد بهتر، در مقايسه با شرکت هاي فاقد اين هماهنگي، ميشود.