Abstract:
یکی از اموری که امکان دارد در فرایند تفسیر قرآن آسیبزا باشد، پیشدانستههای مفسر است. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی، این آسیبها را شناسایی و نمونههایی از این تفاسیر را نشان دهد. فروغلتیدن در وادی تحمیل بر قرآن، یکی از این آسیبهاست. تطبیق جبرئیل بر عقل فعال، میکائیل بر روح فلک ششم، اسرافیل بر روح فلک چهارم و عزرائیل بر روح فلک هفتم، و تطبیق بحرین در «مرج البحرین یلتقیان»، بر هیولای جسمانی و روح مجرد، از نمونههای این آسیب در تفاسیر عرفانی است.
استظهارهای نادرست به سبب دانستههای پیشین، دیگر آسیبی است که برخی تفاسیر به آن دچار شدهاند. تفسیر سرسیداحمدخان از آیات بیانگر عبور معجزهآسای حضرت موسی علیه السلام و پیروانش از دریا و غرق شدن فرعونیان از نمونههای این تفاسیر است.
حمل آیاتی که ظاهر آنها تجسم اعمال است، بر مشاهدة جزای اعمال یا صحیفة اعمال در روز قیامت، نمونهای از حمل غیرموجه آیات بر خلاف ظاهر، به سبب دانستههای پیشین است. برخی نیز بیهیچ دلیلی، مدعی تناظر بین دانستههای پیشین و آموزههای قرآنی شدهاند.
Machine summary:
با بررسی آیات روشن شد که عبور حضرت موسی( و بنیاسرائیل از دریا، به اعجاز اتفاق افتاده است؛ ولی ازآنجاکه سرسیداحمدخان «قوانین طبیعت» را امری قطعی انگاشته و برای یافتههای علوم در اینباره اصالت قائل است، درصدد برآمده است تا این آیات را بهگونهای معنا کند که با قوانین طبیعت منطبق شود.
نقد و بررسی سخنانی که وی در بیان معنای «ضرب» و نفی معجزه بودن عبور بنیاسرائیل از دریا بیان کرد، اشکالات متعددی دارد: اولا، ظاهر آیة سورة «شعراء» این است که انفلاق و شکافته شدن دریا، در اثر ضرب حضرت موسی( بوده است و اگر بر فرض، «ضرب» را بهمعنای حرکت کردن بگیریم نیز نافی وجه اعجاز این جریان نیست؛ چراکه سیر ایشان موجب انفلاق دریا گشته است؛ بنابراین نمیتوان عبور ایشان را با عامل طبیعی جزر و مد که حضرت موسی( هیچ نقشی در آن ندارد، توجیه کرد و گفت: «در آن وقت بهسبب جزر و مدی که همیشه در دریا هست، بعضی اوقات آن موضع یک زمین خشک ظاهر گردیده و وقت دیگر پایاب و قابل عبور میشده است» (خان، 1332، ص 111) و غرق شدن فرعونیان را اینگونه توجیه کرد که: «صبح که شد، فرعون دید بنیاسرائیل از دریا عبور کردند!
4. تناظرهای بیدلیل یکی دیگر از آسیبهای تأثیر پیشدانستهها در تفسیر قرآن، ادعای تناظرهای بیدلیل بین دانستهای پیشین و آموزهای قرآنی است؛ به این معنا که شخص بدون آنکه دلیل قانعکننده داشته باشد، درصدد ایجاد تناظر بین آیات قرآن و پیشدانستهای برآید که در فلسفه و غیر آن بدان دست یافته است.