Abstract:
تاریخنگاری یکی از سازوکارهای معنابخشی به هویتهای فرهنگی معاصر، از طریق حافظه جمعی، روایت، فانتزی (خیالپردازی) و اسطوره است. یکی از حوزههایی که به بازاندیشی انتقادی تاریخ پرداخته و آن را در رابطه با قدرت و نظامهای سلطه مجددا صورتبندی کرده، نظریه پسااستعماری است. این نوشتار تلاشی برای بازخوانی تاریخ کردستان، جنبههای روایی و صورتبندیهای گفتمانی آن، از این منظر انتقادی است. در این جستار با روش و نظریه گفتمان به بررسی آثار و متون تاریخی نویسندگان کرد و غیرکرد درباره کردستان پرداخته شده است. نتیجهی کلی این مطالعه آن است که گفتمان استعماری و گفتمان ملیگرایی، چارچوبهای اصلی این تاریخنگاری بوده و در آنها، روایتهای اروپامدار و غایتانگار ناسیونالیستی، برسازنده اصلی فرم روایی این تاریخ هستند. ویژگی اصلی این فرم روایت و این رویکرد تاریخنگاری فقدان اشکال تاریخنویسی فرودستان و صدای آنهاست.
Machine summary:
مسئله خاص جستار حاضر اين است که کردها در رابطه با تاريخ چه جهت گيري را داشته اند؟ شکل مواجهه آن ها با امر تاريخي چگونه بوده است و چه جايگاهي را در رابطه با موقعيت حاشيه اي داشته اند؟ ترکيب بندي آن ها از امر تاريخي و اکنون شان چگونه بوده است ؟ اکنون به عنوان نقطه عزيمت به گذشته را چگونه صورت بندي کرده اند و اين صورت بندي چه پيوندي با گفتمان تاريخي دارد؟آيا آن ها از طريق گفتمان تاريخي توانسته اند پرسش هاي انتقادي در باب پديده ي مدرن دولت ـ ملت در خاورميانه ، مطرح کند؟ در تاريخ نويسي کردستان بيشترين پرسش ها در باب گذشته هاي دور مطرح شده است و کوچکترين تلاشي براي صورتبندي تاريخ لحظه ي حال و پرابلماتيزه کردن اکنونيت کردها صورت نگرفته است .
تا کنون پرسش هاي اندکي حول اين مساله شکل گرفته است که تاريخ نويسي چه فرايندهايي را سپري کرده است و از چه زماني خود تاريخ کردستان به مثابه حوزه اي مسئله دار فاش مي شود؟ بازخواني انتقادي صورت بندي هاي گفتماني امر تاريخي با تکيه بر موقعيت آنها در قرن بيستم ، هدف اين نوشتار است .
در بيشتر متون تاريخي که اروپاييان درباره ي کردها نوشته اند روايت پردازي تاريخ از نظر ساختاري همواره بر مبناي اين تقابلات دوتايي عمل مي کند که چارچوب هاي گفتمان استعماري را به وجود آورده اند و طرح روايي داستان تاريخ جهان را صورتبندي مي کنند.