Abstract:
پژوهش حاضر به بررسی راهبردهای کاربردشناختی و معنایی دخیل در
بهگویی در زبان علم و مقایسه آنها با عامواژهها! میپردازد. به این منظور، دادههای
اصطلاحی از سه حوزه تخصصی روانشناسی, علوم سلامت و اعتیاد از میان مصوبات
فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد. تعداد ۴۳۹ بهواژه، اصلی از میان
اصطلاحات تخصصی و ۲۲۴ بهواژه از میان عامواژههای معتادان استخراج شد.
پس از آن، بهواژهها براساس دادههای استخراجشده به دو دستة اصلی بهواژههای
کانونی و غیرکانونی طبقهبندی شد. بهواژههای کانونی در برابر تابوآهای برجسته و
کانونی و بهمنظور رعایت ادب به کار میروند. بهواژههای غیرکانونی در برابر تابوهای
غیربرجسته به کار میروند و منظور از به کار بردن آنها رعایت تدبیر است.
راهبردهای معنایی و کاربردشناختی اهل زبان برای بهگویی به دو دسته اصلی
شدتکاهی و تعالیبخشی طبقهبندی میشود. واکنش اولیه در برابر امر تابو راهبرد تضعیف و شدتکاهی است که به روشهای مختلف, مانند آشناییزدایی؛ فخیمگویی
و کمگفت (شامل حذف, بازتعریف, استعاره و مجاز) صورت میگیرد. واکنش دوم
در برابر امر تابو تعالیبخشی است که به سه روش اغراق و وارونگی و استعاره انجام
میشود. شدتکاهی بهگویانه در زبان علم عمدتا از سه طریق فخیمسازی، حذف و
بازتعریف صورت میگیرد.اما در مورد عامواژهها، شدتکاهی عمدتا با استفاده از
استعاره و مجاز انجام میشود. علاوهبراین، تعالیبخشی مبتنیبر بهگویی تا حد زیادی
در مورد عامواژهها کاربرد دارد. فرایند وارونگی تنها مختص عامواژهها است، زیرا از
دقت علمی موردنیاز اصطلاحات می کاهد.
برخی بهواژه را جایگزینی برای دشواژه ! دانستهاند که برای حفظ وجهه به
کار میرود، اما برخلاف آنچه تاکنون مطرح شده است، به واژه لزوما جایگزینی برای دشواژه نیست، بلکه عنصری مفهومی و راهبردی شناختی در برابر امر تابو است که ازلحاظ کاربردشناختی در چارچوب ادب و تدبیر و برای حفظ وجهة گوینده یا مخاطب به کار می رود.