Abstract:
علوم اجتماعی بر پایه برخی مبانی معرفتی سازمان میگیرد که انسانشناسی نقش محوری در آن دارد. ازاینرو، فطرت بهعنوان دال مرکزی انسانشناسی، در این دانش اهمیت دوچندان پیدا میکند. شناخت فطرت و بازتابهای آن، در حوزههای گوناگون علم اجتماعی، میتواند در کسب شناخت اجتماعی راهگشا باشد. این نوشتار، بازتاب فطرت را در مقوله قانونمندی اجتماعی و لوازم آن، بهعنوان یکی از مسائل مهم علوم اجتماعی بازخوانی میکند و به این پرسش پاسخ میدهد که بر اساس فطرت، چگونه میتوان قانونمندی اجتماعی و لوازم آن را در علم اجتماعی تحلیل نمود؟ این مسئله، با روش تحلیلی منطقی پیگیری شده و بر اساس روششناسی بنیادین، رابطة نظریة فطرت و دلالتهای نظری آن، در علم اجتماعی تبیین گردیده و نشان داده شده که بر اساس فطرت، میتوان اشتراک جوامع و فرهنگهای مختلف، در قانونمندی اجتماعی را اثبات نمود، همچنین امکان ارائه الگوی نظری واحد در تبیین پدیدههای اجتماعی و ارائه نظام ارزشی جهانی و نیز امکان داوری ارزشی بین فرهنگهای مختلف را تبیین کرد.
Machine summary:
فطرت و وحدت در عین کثرت و تفاوتهای فرهنگی با توجه به فطرت واحد داشتن انسان و نوع واحد بودن آن، باید به این پرسش پاسخ داد که این واقعیت، چگونه با تفاوتهای فرهنگی سازگار است؟ وحدت فطری انسان، در کنار تفاوتها و اختلافات فرهنگی اجتماعی را میتوان در قالب مفهومی «وحدت در عین کثرت» بیان کرد؛ به این معنا که افراد در فرهنگهای مختلف، به رغم تفاوتهایی که دارند، اما وحدت نوعی خود را نیز از طریق فطرت مشترک حفظ میکنند؛ زیرا فطرت هرگز نه در فرایند ترکیب افراد و عناصر (در فرض پذیرش ترکیب حقیقی)، در کل یا همان جامعه، منحل میشود و نه در فرایند اجتماعی شدن از بین میرود، هر چند ممکن است موانع برای شکوفایی برخی ویژگیهای فطری به وجود آید.
در علم اجتماعی اسلامی که مبتنی بر نظریه فطرت است، برای شناخت اجتماعی تنها به فرد و جامعه و ارتباط بین این دو توجه نمیشود، بلکه ضلع سوم نیز در یک منظومه مرتبط و منسجم نیز بدان افزون میشود.
به گفتة شهید مطهری، بنا بر نظریة اصالت فطرت و اینکه وجود اجتماعی انسان و زندگی اجتماعی او و بالاخره، روح جمعی جامعه وسیلهای است که فطرت نوعی انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب کرده است، باید گفت: جامعهها و تمدنها و فرهنگها، به سوی یگانه شدن، متحدالشکل شدن و در نهایت امر در یکدیگر ادغام شدن سیر میکنند و آینده جوامع انسانی، جامعة جهانی واحد تکامل یافته است که در آن، همه ارزشهای امکانی انسانیت به فعلیت میرسد و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالاخره، به انسانیت اصیل خود خواهد رسید (مطهری، 1376، ص 56).