Abstract:
نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، مفاهیم اجتماعی را اعتباریاتی اجتماعی معرفی میکند که پس از تشکیل اجتماع، «به وجود میآیند، با اجتماع معنا مییابند، کنش اجتماعی را ممکن میسازند، عمدتا متغیر و در اندک مواردی ثابت بوده و همچنین ابزارهایی برای رفع نیازها و نیل به کمالات اجتماعی» هستند. این اعتباریات، اگرچه میتوانند متاثر از واقعیات خارجی باشند، لکن بدون تطابقات عقلا و توافقات اجتماعی آنها تحقق نمییابند. ازاینرو فاقد هستی در جهان خارج بوده و صرفا از هستیای بینالاذهانی بهرهمند میباشند. اتکاء اعتباریات اجتماعی به توافقات اجتماعی و انحصار هستی آنها در بینالاذهانیت، گزارههای علوم اجتماعی را از گزارههای یقینی به گزارههای مشهوره، مسلمه و مقبوله تنزل میدهد. از آن پس علوم اجتماعی و بهطورکلی حکمت عملی با چرخشی روششناختی مواجه ساخته و این حکمت را از حکمتی برهانی محروم میسازد و آن را به سوی حکمت جدلی سوق میدهد. درحالیکه در سنت فیلسوفان مسلمان حکمت عملی و علوم اجتماعی شکل گرفته ذیل آن، همواره متکی به روشهای برهانی بوده است. در نتیجه تاثیر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی بر تنزل روششناختی حکمت عملی و علوم اجتماعی شکل گرفته ذیل آن، مقتضی بازنگری و یا دستکم بازسازی نظریه اعتباریات در حوزه اعتباریات اجتماعی و بازگشت به سنت فلیسوفان مسلمان در این حوزه است.نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، مفاهیم اجتماعی را اعتباریاتی اجتماعی معرفی میکند که پس از تشکیل اجتماع، «به وجود میآیند، با اجتماع معنا مییابند، کنش اجتماعی را ممکن میسازند، عمدتا متغیر و در اندک مواردی ثابت بوده و همچنین ابزارهایی برای رفع نیازها و نیل به کمالات اجتماعی» هستند. این اعتباریات، اگرچه میتوانند متاثر از واقعیات خارجی باشند، لکن بدون تطابقات عقلا و توافقات اجتماعی آنها تحقق نمییابند. ازاینرو فاقد هستی در جهان خارج بوده و صرفا از هستیای بینالاذهانی بهرهمند میباشند. اتکاء اعتباریات اجتماعی به توافقات اجتماعی و انحصار هستی آنها در بینالاذهانیت، گزارههای علوم اجتماعی را از گزارههای یقینی به گزارههای مشهوره، مسلمه و مقبوله تنزل میدهد. از آن پس علوم اجتماعی و بهطورکلی حکمت عملی با چرخشی روششناختی مواجه ساخته و این حکمت را از حکمتی برهانی محروم میسازد و آن را به سوی حکمت جدلی سوق میدهد. درحالیکه در سنت فیلسوفان مسلمان حکمت عملی و علوم اجتماعی شکل گرفته ذیل آن، همواره متکی به روشهای برهانی بوده است. در نتیجه تاثیر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی بر تنزل روششناختی حکمت عملی و علوم اجتماعی شکل گرفته ذیل آن، مقتضی بازنگری و یا دستکم بازسازی نظریه اعتباریات در حوزه اعتباریات اجتماعی و بازگشت به سنت فلیسوفان مسلمان در این حوزه است.
Machine summary:
چیستی اعتباریات اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی و لوازم روش شناختی آن در حوزه علوم اجتماعی حسین سوزنچی 1 ، رضا ملایی 2 چکیده نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، مفاهیم اجتماعی را اعتباریاتی اجتماعی معرفی میکند که پس از تشکیل اجتماع، «به وجود میآیند، با اجتماع معنا مییابند، کنش اجتماعی را ممکن میسازند، عمدتا متغیر و در اندک مواردی ثابت بوده و همچنین ابزارهایی برای رفع نیازها و نیل به کمالات اجتماعی» هستند.
در بعد هستیشناسانه، ایشان پس از آنکه هستی اعتباری را هستیای نه در افق جهان خارجی، بلکه هستیای صرفا در افق ذهن تعریف میکنند (همان، ص115)، این نحوه از هستی را برای تبیین نحوه هستی اعتباریات اجتماعی بهکار میگیرند (طباطبایی، 1364، ج1، ص34).
این اعتباریات بدون اجتماع و جامعه معنا نداشته و مربوط به حوزه کنش اجتماعی انسانی هستند.
اما درعینحال مباحثی که علامه طباطبایی در پاسخ به نسبیگرایی ماتریالیسم در تفسیر المیزان طرح کردهاند نشان میدهد که ایشان دستکم برخی از اعتباریات اجتماعی مربوط به حوزه اخلاق را ثابت میدانند (طباطبایی، 1371، ج1، ص375-382).
بنابراین علیرغم اینکه در همه آثار علامه طباطبایی اعتباریات اجتماعی بهطور کلی، اعتباریاتی متغیر و نسبی معرفی شدهاند، ولی در تفسیر المیزان حداقل در بخشی از اعتبارات اخلاقی اجتماعی، به وجود اعتباریات اجتماعی ثابت اعتراف شده است.
از دیدگاه ایشان، اعتباریات اجتماعی در زمره گزارههای مشهوره، مسلمه و یا مقبولهای قرار میگیرند که فاقد هرگونه یقین و هرگونه تطابق با واقعیت نفسالامری هستند (طباطبایی، 1416ق، ص259)؛ اگرچه آنها میتوانند برآمده از غایات واقعی و نفسالامری باشند.