Abstract:
هدف پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه طرحوارههای ناسازگار و تنظیم هیجان و راهبردهای مقابلهای در بیماران مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس و افراد سالم بود. جامعه آماری کلیه افراد مبتلابه بیماری مولتیپل اسکلروزیس در بیمارستان سینا تهران(1395-1396) بود. از این افراد تعداد 202 نفر، که 102 نفر بیماران مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس بهصورت هدفمند و 100 نفر دیگر افراد سالم از همراهان بیمار به روش نمونه برداری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه طرحواره یانگ- شکل کوتاه (یانگ، 2005) و پرسشنامه تنظیم هیجان گروس و جان (2003) و پرسشنامه راهبردهای مقابلهای کوتاه کارور (1997) بود. روش آماری مورداستفاده تحلیل واریانس بود. بر اساس تحلیل دادههای پژوهش، بیماران مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس از طرحوارههای ناسازگار اولیه بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل، محدودیتهای مختل، دیگر جهت مندی بیشتر از افراد سالم استفاده میکنند. بین هر دو گروه افراد بیمار و سالم در مولفههای رهاشدگی، بیاعتمادی/ بدرفتاری، آسیبپذیری در برابر ضرر و بیماری، خود تحول نایافته/گرفتار، ایثار و معیار سرسختانه تفاوت معناداری وجود نداشت. همچنین نتایج نشان داد که بین راهبردهای تنظیم هیجان فرونشانی و ارزیابی مجدد در بین دو گروه افراد بیمار و سالم تفاوت معنادار وجود ندارد ولی در راهبرد مقابله ناکارآمد تفاوت معنادار نشان داده شد. بنابراین تفاوت معناداری بین طرحوارههای ناسازگار اولیه، راهبردهای تنظیم هیجان و راهبردهای مقابلهای در افراد مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس و سالم وجود دارد.
The purpose of this study was to investigate and compare maladaptive schemas and emotional regulation and coping strategies in patients with multiple sclerosis and healthy individuals. The statistical population of all individuals with multiple sclerosis was Sina Hospital in Tehran (1966-1393). Of these, 202 patients were selected from 102 patients with multiple sclerosis and 100 healthy subjects were selected by the available sampling method. The research tool was Yang-Shaped Schema Questionnaire (Yang, 2005) and Gross and John's (2003) Threat Settlement Questionnaire and Short Carver Coping Strategies Questionnaire (1997). The statistical method used was variance analysis. Based on the analysis of research data, patients with multiple sclerosis use early abnormal scaling and exclusion, self-regulation, and impaired function, impaired limits, and other important health behaviors. There was no significant difference between the two groups of healthy and ill people in the components of abandonment, mistrust/ill-treatment, vulnerability to disease and disease, self-evolution / crippling, self-sacrifice, and stubborn criteria. Also, the results showed that there was no significant difference between stress reduction and reassessment strategies between the two groups of patients and healthy people, but there was a significant difference in the dysfunctional coping strategy. Therefore, there is a significant difference between early maladaptive schemas, emotional regulation strategies and coping strategies in people with multiple sclerosis and healthy
Machine summary:
مقايسه طرحواره هاي ناسازگار اوليه ، تنظيم هيجان و راهبردهاي مقابله اي در بيماران مبتلابه مولتيپل اسکلروزيس و افراد سالم Comparing early maladaptive schemas, emotional regulation and coping strategies in patients with multiple sclerosis and healthy people فاطمه ذبيح اله زاده نويسنده مسئول Fatemeh Zabihollah Zadeh * Master of Clinical Psychology, Islamic Azad کارشناسي ارشد روان شناسي باليني ، دانشگاه آزاد اسلامي تهران جنوب University, South Tehran .
com پريسا رشوند Parisa Rashvand کارشناسي ارشد روان شناسي باليني ، دانشگاه آزاد اسلامي تهران جنوب Master of Clinical Psychology, Islamic Azad University, South Tehran Dr. Mohtaram Nemat Tavousi دکتر محترم نعمت طاوسي Assistant Professor of Psychology, Islamic استاديار گروه روان شناسي ، دانشگاه آزاد اسلاامي تهران جنوب Azad University, South Tehran چکيده هدف پژوهش حاضر، بررسي و مقايسه طرحواره هاي ناسازگار و تنظيم Abstract The purpose of this study was to investigate and هيجان و راهبردهاي مقابله اي در بيماران مبتلابه مولتيپل اسکلروزيس و compare maladaptive schemas and emotional افراد سالم بود.
بنابراين تفاوت معناداري بين طرحواره هاي ناسازگار اوليه ، between the two groups of patients and healthy people, but there was a significant difference in the راهبردهاي تنظيم هيجان و راهبردهاي مقابله اي در افراد مبتلابه مولتيپل dysfunctional coping strategy.
پژوهش هاي تاشـــک (١٣٩٠)، آقاخاني و ديگران (١٣٩١)، زرگر و ديگران (١٣٩٠)، شهامت (١٣٨٩)، بشارت و ديگران (١٣٨٧) و حقيقت و ديگران (١٣٨٨) نشان داد که افراد مبتلا به مولتيپل اســـکلروزيس به دليل داشـــتن طرحواره هاي ناســـازگار اوليه توانايي تنظيم هيجانات خود را ندارند از اين رو از راهبردهاي مقابله اي هيجان مدار که ســلامت روان آن ها را به خطر مياندازد اســتفاده ميکنند.