Abstract:
این پژوهش به حیات بعد از مرگ یا معاد از نگاه شاعرانی چون فرخی یزدی، میرزاده عشقی، پروین اعتصامی، نیما یوشیج، طاهره صفارزاده و نعمت میرزازاده پرداخته است.در اهمیت معاد این نکته کافی است که گفته شود: معاد یکی از اصول ادیان توحیدی بوده، در دین اسلام نیز به عنوان یکی از اصول جهان بینی به شمار می آید. و ایمان به عالم آخرت، شرط مسلمانی است و هر کسی که این ایمان را از دست بدهد و آن را انکار کند از زمره مسلمانان خارج است. از این روی پرداختن به بحث معاد نیز دارای اهمیتی خاص است. شاعران در اداوار شعر فارسی با شدت و حدت خاصی به بحث معاد در آثار خود پرداخته اند اما در دوره مشروطه و پهلوی، جامعه دچار تغییر و تحول اساسی در مسایل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و عقیدتی گردید که می توانست در شعر فارسی این دو دوره تاثیر بگذارد. حال در این مقاله بر آنیم تا نشان دهیم که تحولات جامعه در باور شاعران مذکور به اصل معاد چه تاثیری داشته است. آیا شاعران مذکور که دوره مشروطه و پهلوی را تجربه کرده اند با تحولات صورت گرفته، دچار تحول در بینش خود به مساله معاد شده اند یا این که تاثیری در باور آنها نداشته است؟
Machine summary:
بعد در بيتي ديگر ضمن ذكر مرگ دوستش، بيان ميدارد كه او از قبر تا روز رستاخيز نميتواند برخيزد: اي دوست ببين بي سروساماني ايـران بدبختــي ايـــران و پــريشاني ايران از قبر بــرون آي و ببين ذلّت مــا را اين ذّلت ايـــراني و ويـــراني ايـران آوخ كه لحد، جاي تو شد تا به قيامت رفتـــي و نديدي تو پـــريشاني ايران (عشقي، 368:1377) همان گونه كه ملاحظه ميشود عشقي در اين ابيات مسأله معاد را مطرح ميكند و اين باور را در خواننده نسبت به خود ايجاد ميكند كه به دنياي ديگري نيز اعتقاد دارد و انسانها نيز در باور او در قيامت زنده ميشوند امّا در قصيدهاي در ديوان خود با عنوان «رخسارۀ پاك» به تناقضگويي در باب معاد و قيامت ميپردازد آن هم با صراحت، به طوري كه بنا و باور ذهني ايجاد شده توسط خواننده درخصوص اعتقاد عشقي به قيامت به يك باره فرو ميريزد: منكــرم من كه جهاني بجز اين باز آيد چه كنم درك نموده است چنين ادراكم قصّه آدم و حــوّاي دروغ است، دروغ نسل ميمونم و افسانـه بــود از خاكم (همان: 368) در خور ذكر است كه ريشه اين تناقضگويي و الحادي كه در شعر عشقي و اشعار بعضي شاعران دورة مشروطه راه يافته است «چيزي نيست كه حاصل تفكّر سنّتي ادبا باشد، اينها نتيجۀ قاطع تماس فكري با غرب است»(شفیعی کدکنی،47:1380) لذا، عشقي نيز «در برخورد به افكار جديد غربيان، به جهانبيني انسان محور (اومانيسم) گرايش پيدا ميكند.