Abstract:
عقل و خردی که صائب تبریزی، با تاسی از مکتب عرفانی بزرگان عارفی نظیر: سنایی، عطار، مولانا، حافظ، شاه نعمت الله ولی و دیگران، با آن در افتاده است، عقل یونانی است که پیرو نفس بوده و به مانند حجاب و مانعی در راه رسیدن به سر منزل معرفت و حقیقت است و به تعبیر مولانا «عقل جزوی است که منکر عشق است» منظور ازآن عقل کلی نیست که در بینش عرفانی - اسلامی و نیز در آیات و روایات دینی به عنوان محبوبترین خلق خدا مورد تمجید و تکریم فراوان واقع گردیده است. صائب جهت تحقیر عقل جزوی یونانی (اندیشه استدلالی و فلسفی ارسطویی) در برابر عظمت بیکران عشق و جنون (بینش ذوقی و شهودی افلاطونی)، آن را با اوصاف و عناوین مختلف توصیف می کند. این نوشتاربه برشمردن اوصاف چنین عقلی در دیوان صائب تبریزی با ذکر شواهدی از دیگر متون منظوم و منثور عرفانی پرداخته است.
Machine summary:
اوصاف عقل درتقابل با عشق وجنون در ديوان صائب تبريزی وديگرعرفا رجب توحيديان عضو هيأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سلماس چکيده : عقل وخردی که صائب تبريزی ، با تأسّی ازمکتب عرفانی بزرگان عارفی نظير:سنايی،عطّار، مولانا، حافظ، شاه نعمت الله ولی وديگران، با آن درافتاده است ،عقل يوناني است که پيرو نفس بوده و به مانند حجاب و مانعی درراه رسيدن به سرمنزل معرفت وحقيقت است وبه تعبيرمولانا« عقل جزوی است که منکرعشق است » منظور ازآن عقل كلّي نيست که دربينش عرفانی - اسلامی و نيز درآيات و روايات دينی به عنوان محبوبترين خلق خدا مورد تمجيد وتکريم فراوان واقع گرديده است.
كشتـــگان خنجر تسلـــيم را هر زمان از غيب جاني ديگر اسـت عقل كي داند كه اين رمز ازكجاست كاين جماعت را زباني ديگر اسـت (همان:102) شيخ احمد غزّالي عارف بزرگ قرن پنجم وششم هجري دراثرمنثورعرفاني ؛يعني،«السوانح في العشق» درمورد ناتواني عقول جزوي از ادراك حقيقت روح وعشق ميگويد : «عقول را ديده بربسته اند از ادراك ماهيّت و حقيقت روح ، و روح صدف عشق است پس چون به صدف علم را راه نيست به جوهرمكنون كه درآن صدف است چگونه راه بود...
عقـــل و خـــردي كه صائب تبــريزي بابهره گيري ازعرفان مولانا وعطـّـار و ديگران ، با آن درافتاده و با ارائه اوصاف و صفاتي به نكوهش و تحــقيرآن در برابر عظمت عشق و جنون عارفانه مي پردازد ، همان عقل جــزوي وحكمت بي مغز يوناني است كه بنــا به عقيدة صائب تبريزي و ديگر عرفا ، نه تنها قادر به درك حقيقت و عشق و جنون عرفاني آن گونه كه بايد و شايد نيست ، بلكه بــه مانند حجــاب و مانـعي در راه رسيدن به سرمنزل معرفت وحقيقت وعشق است.