Abstract:
دین واقعیتی اجتماعی است و معمولا برای تبیین واقعیتهای اجتماعی، طیفی از نظریات فردگرایانه-جمعگرایانه استفاده میشود. از جمله این نظریات، نظریات متعلق به نحله رئالیسم انتقادی است که کنشهای انسانی را بررسی و تبیین میکند. در این مقاله سه دلیل بر علیت دلایل رفتار یا کنش انسانی اقامه شده است. پارادایم رئالیسم انتقادی، انسان را دارای ماهیت اجتماعی میداند. واقعگرایان انتقادی، یکی از ارکان قضاوت روشی را که بر اساس پیشفرضهای توافقی افراد است، کفایت عملی میدانند. برای جمعآوری اطلاعات، قائل به ترکیب روش کیفی و کمّی هستند و هیچ یک را بهتنهایی کافی نمیدانند. جایگاه خدا در انسانشناسی دیالکتیک روی بسکار چنین است که ساختار مبنایی انسان و جهان، خدا است و وظیفه اصلی انسان، دستیابی به این واقعیت متعالی یا مطلق و فهم آن است. از نظر او، خدا ریشه وجودی یا غایت وجود و امکانها است.
Religion is a social reality and for explaining social realities a number of individualistic and pluralistic theories are employed. Critical realism is amongst these theories which studies and explains human deeds. In the current research three reasons behind the causality of human behavior are propounded. Critical realism paradigm believes that Man is of social nature. Critical realists also believe that practical adequacy (sufficiency) is one of the pillars of methodological judgment which is on the basis of peoples’ agreed-upon assumptions. They believe that for collecting data a hybrid of qualitative and quantitative methods are required while believing that none of them is enough by itself. In dialectic anthropology of Roy Bhaskar, the position of God is in a quality that, the fundamental structure of Man and of universe is God and the main duty of Man is to attain at and perceive this sublime or absolute reality. According him, God is the ultimate source of existence and possibilities. Also, he believes that Man, more or less, perceives God because human nature is endowed with the possibility of recognizing internal and external God.
Machine summary:
تحلیل بعد انسان شناختی رئالیسم انتقادی از ساحت اجتماعی دین و نقد آن * منیره بصیرتی حمید پارسانیا** چکیده دین واقعیتی اجتماعی است و معمولا برای تبیین واقعیت های اجتماعی، طیفی از نظریات فردگرایانه - جمع گرایانه استفاده می شود.
رئالیسم انتقادی بسکاری که الگوی مد نظر مؤلف است ، به دنبال نظم علی در واقعیت است که با سازوکارهایی عمل می کند که از آگاهی انسان پیش می افتد؛ اما دانشمند علوم اجتماعی می تواند در آن برای شناخت واقعیت از زمینه و محیط خویش جدا شود و تحلیل کند (همان : ٣٨).
١. تبیین کنش های انسانی بر اساس این دیدگاه که دلایل ، علل کنش های انسانی است و کارکرد علی دارد، طبیعی است که کنش انسان بر حسب دلایل آنها تبیین شود؛ یعنی بر حسب مجموعه هایی از مؤلفه های شناختی و مؤلفه های انگیزشی که پیش از کنش ، مد نظر کنشگر بوده است ؛ اما در این میان یک پرسش مطرح میشود: چگونه می توان به نیروهای مولد کنش انسانی دست یافت و نظریه های ناظر بر این نیروها چگونه ارزیابی می شود؟ توضیح اینکه ، بر اساس آنچه گذشت ، الگوی مد نظر رئالیسم انتقادی در تبیین پدیده ها، تبیین فرآیندی بود؛ به این معنا که در این الگو جست وجوی نیروهای علی و سازوکارهای مولد رخدادها هدف قرار می گرفت .
اگر علت کنش های انسانی ، دلیل های آنها است (یعنی امری است درون ذهنی که کنشگر دارد) نزدیک ترین راه برای کشف این نیروی علی پرسش از خود کنشگر است و نیازی به واسطه ، یعنی ایجاد سیستم بسته و آزمایشگاه نداریم .