Abstract:
در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی ـ تطبیقی بیان میکنیم که ابنسینا در نظام مابعدالطبیعی خود پیشرو الهیات فلسفی میباشد. وی با تحلیل عقلی وجود بما هو وجود، وجود واجبالوجود را اثبات میکند. سپس با تامل در وجود واجبالوجود به اثبات صفات واجب و از تحلیل صفات واجب به اثبات افعال واجبالوجود میپردازد. با تکیه بر چنین رویکردی ضمن اینکه میتوان الگوی فکری ابنسینا را در حوزه الهیات فلسفی مطرح کرد، به منتقدان فلسفه ابنسینا که وی را متکلم پنداشته یا فلسفه وی را صرفا در چارچوب فلسفه ارسطو قرار میدهند، پاسخ داد. در آخر بررسی میشود که ابنسینا در سیر فلسفی خویش برای ارائه راه جدید در الهیات یعنی الهیات فلسفی تا چه اندازه مدیون فارابی است؟ و تا چه حدی در آرای خداشناختی هنری گنتی ـ فیلسوف مسیحی قرن سیزدهم ـ تاثیر گذاشته است؟
Machine summary:
دراینمیان، ابنسینا تحتتأثیر فارابی و در چارچوب نظام فلسفی خویش تلاش میکند تقریری از این برهان ارائه بدهد که فینفسه خود برهانی مستقل در اثبات وجود خداوند میباشد.
تکمیلی به این صورت که ابنسینا با تأسی به مشی فارابی این برهان را بهعنوان برهان صدیقین در اثبات واجبالوجود مطرح میکند، ولی از حیث ادامه آن برهان و تعمیم آن به صفات و افعال واجب میتوان گفت در نوع خود مؤسس میباشد.
(ابنسینا، 1375: 3 / 66) بهنظر هنری براهین طبیعی نهایتا یک وجود برتر را تصدیق میکنند، بدون اینکه ماهیت آن را بیان کنند؛ ولی برهان مابعدالطبیعی نهتنها وجود خدا، بلکه ماهیت آن را نیز مشخص میکند؛ ماهیتی که عین ذات خداوند است و تنها برهانی است که میتواند ذاتی را اثبات کند که مغایر کثرت است.
درحقیقت این برهان در سنت مسیحیت، علاوهبر اینکه برهانی جدید در اثبات وجود خداوند است، نقد براهین گذشتگان نیز میباشد و این همان روشی است که ابنسینا بهکار گرفته بود.
همانطوریکه ابنسینا مبتنی بر این تحلیل، وجود بهمثابه حقیقت عقلی را نقطه شروع در پردازش نظام الهیاتی خویش قرار داد، هنری نیز از همین طریق نظام خود الهیاتی را طراحی میکند.
2. تأمل در نکته اول نشان میدهد که ابنسینا بهعنوان مبدع الهیات فلسفی وجودی یک فیلسوف است نه یک متکلم، بهنحوی که یک نظام فلسفی بدون استعانت از غیر، اعم از تجربه و آموزههای وحی، بلکه صرفا با تکیه بر مفهوم عقلی، وجود ایجاد کرده است.