Abstract:
برهان، خطابه و جدل سه تا از صناعات پنجگانة ارسطویی است. ارسطو و منطقدانان مسلمان بهدقت و تفصیل آنها را از لحاظ ماده و صورت و هدف و نتیجه بیان نمودهاند. روشهای دعوت قرآنی در سورة نحل بهترتیب چنین آمده است: حکمت، موعظة حسنه و جدال احسن. معنای این سه کلمه هم با تحقیق در عرف قرآن آشکار است. برخی منطقدانان و بعضی از مفسران مسلمان سه روش یادشده را با سه فن ارسطویی منطبق دانستهاند. عدهای این روشها و آن سه فن را کاملاً یکی محسوب کردهاند و بعضی- خصوصاً با نظر به قید حسنهبودن موعظه و احسنبودن جدل ـ به انطباق جزئی قایل شدهاند. در این مقاله دیدگاه منطقدانان و مفسران یادشده بعد از گزارش مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفتهاند و حاصل این سنجش و ارزیابی چنین است که حکمت مبتنی بر برهان است؛ یعنی سخن حق مطابق با واقع است، ولی نه اینکه هر سخن حق مطابق با واقعیت حکمت است و جدل احسن با جدل ارسطویی انطباق جزئی دارد و موعظة حسنه را با خطابه هیچ نسبتی نیست.
The three of five crafts of the Aristotelian are proofs, rhetoric and dialectic. Aristotle and Muslim logicians have explained them out in detail in terms of matter, form, purpose and result. The methods of Quranic invitations are respectively followed in Surah al-Nahl: Wisdom, A good preaching and a best controversy. The meaning of these three words is also evident in the study of the Quran. Some logicians and Muslim commentators have coined the three methods in accordance with the three Aristotelian crafts. Some of these methods and those three crafts are completely one and some have partially adapted- especially given the goodness of preaching and the being the best of controversy - have made partly adjustment. In this article, the words of the aforementioned logicians and commentators have been measured and evaluated after the report and the result of this measure and evaluation is that wisdom is based on proof that is to say the truth is correspondence with reality but not every truth word of correspondence with reality is wisdom, and the best of controversy is partly in line with the Aristotelian dialectic, the good preaching has nothing to do with the rhetoric.
Machine summary:
در این مقاله دیدگاه منطقدانان و مفسران یادشده بعد از گزارش مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفتهاند و حاصل این سنجش و ارزیابی چنین است که حکمت مبتنی بر برهان است؛ یعنی سخن حق مطابق با واقع است، ولی نه اینکه هر سخن حق مطابق با واقعیت حکمت است و جدل احسن با جدل ارسطویی انطباق جزئی دارد و موعظة حسنه را با خطابه هیچ نسبتی نیست.
منطقدانان ابنسینا میگوید: «و قد نطق الکتاب الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه الذی هو تنزیل العزیز الحکیم بمثله، فقال "ادع الی سبیل ربک" ای الدیانه الحقه "بالحکمه" أی بالبرهان، و ذلک لمن یحتمله "و الموعظه الحسنه" أی الخطابه، و ذلک لمن یقصر عنه "و جادلهم بالتی هی احسن" أی بالمشهورات المحموده: و کتابی که باطل از پیش و پس آن بدان راه نمییابد، یعنی همانکه نازلشده از جانب خدای عزیز حکیم است، نظیر آن را _سه فن برهان، خطابه و جدل_ میگوید، بدین ترتیب "بخوان به طریق ربت"، یعنی دیانت حق "با حکمت"، یعنی برهان و این در مورد کسی است که قدرت ادراک آن را دارد "و موعظه حسنه"، یعنی خطابه که در خصوص کسی است که از ادراک برهان ناتوان است "و مجادله کن با آنان به روش احسن"، یعنی توسط مشهورات محموده» (ابنسینا، 1405، ج4، ص6).
چنانکه آشکار است، نویسنده کتاب حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن را با برهان، خطابه و جدل ارسطویی یکی گرفته و درنهایت جدل قرآنی را که جدل احسن است، از مقدمات حق و مقبول و مسلم نزد طرف مقابل دانسته است، نه مقدمات صرفا مسلم نزد او یا مقدمات مشهور که معنای این سخن آن است که جدل احسن درواقع همان برهان است.