Abstract:
شبرنگنامه از سرایندهای ناشناس و یکی از منظومههای پهلوانی مهم پس از شاهنامه است. این اثر که گویا در سدة ششم سروده شده است دربارة کینستانی شبرنگ، پور دیو سپید، از رستم و ایرانیان سخن میگوید. شبرنگ پس از اینکه درمییابد رستم پدرش را کشته است، درپی کینخواهی از ایرانیان برمیآید. او ابتدا اولاد، فرمانروای مازندران، را میکشد و چون خود فرهمند نیست، مادرش مهیار بر تخت سلطنت مازندران مینشیند. سپس بنابر فرمان مادر برای کینخواهی، روانة ایران میشود و پس از جنگ و گریزهای بسیار با ایرانیان شکست میخورد و به توران میگریزد. مادرش مهیار نیز پس از اسارت، زن بهرام گودرز میشود. ابوالفضل خطیبی و گابریله وان دن برگ این منظومه را بهتازگی بهشکلی عالمانه تصحیح کردهاند. این اثر دربردارندة بنمایههای نغزی در گسترة ادب حماسی است. باوجود دقت نظر تصحیحکنندگان شبرنگنامه، به نظر میرسد در ضبط و نویسش برخی از ابیات این منظومه، کاستیها یا لغزشهایی راه یافته است. نگارندة این پژوهش میکوشد با دیدی انتقادی و با مراجعه به نسخهبدلها و دیگر منابع مرتبط، نویسشهای پیشنهادی سازوارتری را ارائه دهد. در پایان نیز به برخی از ابهامهای این منظومه اشاره میشود.
Shabrangname is one of the most important epic works from unknown poet after Shahnameh, which is probably written in the sixth century. It is about the revenge of Shabrang, the boy of white DIV, from the Rustam and Iranians. Shabrang, when he was informed of the death of his father by Rostam, is seeking revenge on Iranians. At first, he kills Owlad, the ruler of Mazandaran and since he is not self-sufficient, his mother Mahyar will sit on the throne of Mazandaran. Then, according to the order of the mother, he will go to Iran to retaliate, and after many wars and escapes, he will be defeated with Iranians, and will flee to Turan, and his mother, Mahyar, after being captured, will be the wife of Bahram Goodarz. This work, which AbolFazl Khatibi and Gabrielle van den Berg have recently corrected wisely, include interesting subjects in the epic literary range. Despite the careful consideration of the correctors, it seems that there are some shortcomings or omissions in the recording and writing of some of the verses in this work that the author has tried to offer a more precise recording of such distortions with a critical view, by referring to the version of the alternatives and other related resources. In the end, some of the vagueness of this work is also mentioned.
Machine summary:
اگر ضبط یادشده را که در نسخة اساس آمده در نظر بگیریم، معنای بیت روشن است و گور استعاره از مهیار، بانوی بهرام گودرز است؛ چنانکه در شاهنامه نیز گور در معنای شکار و بهطور پنهانی در معنای معشوق (گردآفرید) آمده است: نیامد به دامم بسان تو گور; ; ز چنگم رهایی میابی مشور (فردوسی، 1389، د 2: 134) با طرح یک نکته این موضوع بیشتر قوت میگیرد؛ چنانکه تصحیحکنندگان خود یادآور شدهاند، یکی از الگوهای مهم برای سرایندة شبرنگنامه، ساختار داستان رستم و سهراب بوده است (شبرنگنامه، 1395: پنجاه و هشت) و از این روی همانطور که در داستان رستم و سهراب بهطور ضمنی گردآفرید به گور تشبیه شده است، در شبرنگنامه نیز شگرف نخواهد بود که گور استعاره از مهیار باشد.
چو باد از برش تیر باران گرفت; ; کمان را چو ابر بهاران گرفت (فردوسی، 1386، ج 1: 176؛ همان، ج 3: 296؛ همان، ج 5: 30) رخ شاه و لشکر پرآژنگ شد; ; وزو لشکری جمله دلتنگ شد (شبرنگنامه، 1395: 199) در سه نسخه ازجمله نسخة اساس، نویسش «از رنک» (از زنگ) آمده است و به همین سبب به نظر میرسد که به تصحیح قیاسی آن به «آژنگ» نیازی نباشد و بهتر است همان ضبط نسخة اساس و دو نسخة دیگر در نظر گرفته شود؛ با این توضیح که «رنک»، تصحیف «زنگ» است و زنگ به معنای غم و غصه و اندوه، هم در متون کلاسیک و هم در شاهنامه نمود دارد: از ابر بهاری ببارید نم; ; ز روی زمین زنگ بزدود و غم (فردوسی، 1389، د 3: 4) ولیکن تو آن کن که فرمایمت; ; یکی تا ز دل زنگ بزدایمت (ابیالخیر، 1377: 669) بنابراین معنای بیت چنین است: وقتی زنگی از اسپ افتاد و بیهوش شد، سپاهیانِ مهیار پر از غم و غصه و دلتنگ شدند.