Abstract:
مفهوم شونیه یا شونیتا[1] به معنای خلا و تهیگی، یکی از مفاهیم بسیار مهم در دین بودایی است. این نظریه در اصل ابتکار ناگارجونه، موسس مکتب مادهیه میکه (راه میانه)[2] است. این مفهوم را میتوان از دو نگاه مورد تحلیل و بررسی قرار داد؛ در وهله نخست، در نگاه به پدیدارهای عالم حس که در این رویکرد، همه چیز خالی و تهی از حقیقت وجودی است، زیرا همه موجودات جهان و پدیدههای آن به هم وابسته بوده و هیچ یک دارای وجودثابت، مستقل و قائم به ذات نیستند. این رویکرد با خیالی بودن جهان در عرفان ابن عربی قابل مقایسه است. در وهله دوم، در نگاه به امر مطلق، تهیّ و خالی بودن، صفت حقیقت مطلقی است که قائم به ذات و ورای این جهان هستی است و به سبب اطلاق و بی حدی اش در هیچ تعریف و توصیفی نمی گنجد، این وجود مطلق و لایتناهی عاری از هر گونه تقیید، تغییر نسبیّت و حد است و از آنجایی که با هیچ زبان و با هیچ صفتی توصیف شدنی نیست، بهترین سخن درباره آن سکوت است. شبیه این رویکرد در عرفان ابن عربی برای اشاره به مرتبه ذات حق دیده میشود. ابن عربی معتقد است، حق در مرتبه ذات، هیچ گونه احکام، صفت، خصوصیت و امتیازی ندارد و از آنجا که هیچ همسانی و سنخیتی با خلق ندارد قابل شناسایی نیست. در واقع مقام «لااسم و لارسم له» است. نوشتار حاضر به مقایسه مفهوم «تهی» و «عدم» در اندیشه دو متفکر بزرگ مسلمان و بودایی پرداخته است.
Machine summary:
این مفهوم را میتوان از دو نگاه مورد تحلیل و بررسی قرار داد؛ در وهلۀ نخست، در نگاه به پدیدارهای عالم حس که در این رویکرد، همه چیز خالی و تهی از حقیقتِ وجودی است، زیرا همۀ موجودات جهان و پدیدههای آن به هم وابسته بوده و هیچ یک دارای وجودِثابت، مستقل و قائم به ذات نیستند.
در وهلۀ دوم، در نگاه به امر مطلق، تُهیّ و خالی بودن، صفت حقیقت مطلقی است که قائم به ذات و ورای این جهان هستی است و به سبب اطلاق و بی حدی اش در هیچ تعریف و توصیفی نمی گنجد، این وجود مطلق و لایتناهی عاری از هر گونه تقیید، تغییر نسبیّت و حد است و از آنجایی که با هیچ زبان و با هیچ صفتی توصیف شدنی نیست، بهترین سخن دربارۀ آن سکوت است.
در این نگاه، شونیتا به معنای آن است که؛ همه چیز این جهان خالی و تهی از حقیقت وجودی است، زیرا همۀ موجودات جهان و پدیدههای آن به هم وابسته بوده و هیچ یک دارای وجودِثابت، مستقل و قائم به ذات نیستند.
( Ibid, 12658) این تلقی از مفهوم شونیتا در اندیشۀ ناگارجونه ریشه در تعالیم و آموزههای اولیه بودا دارد، بنا بر آموزۀ پیدایشِ مشروط و ناپایداری؛ هیچ پدیده و امر ثابتی در هستی وجود ندارد و همه چیز در حال تغییر و در حال شدن دائمی است.