Abstract:
مقالة حاضر به مفهوم طبقة متوسط جدید و چگونگی گسترش و عملکرد آن در فاصلة زمانی سالهای پهلوی دوم میپردازد. می توان گفت طبقه متوسط جدید به موازات رشدِ خود، جایگاه بسیار بالایی در مشارکت سیاسی و اجتماعی نتوانست پیدا کند و به همین دلیل برخلاف اهدافی که حکومت قبل داشت، به ضد آن حکومت مُبدّل شد. در این راستا دیدگاههای مختلف دربارة مفهوم طبقة متوسط و طبقة متوسط جدید ارائه شده و سپس فرایند تاریخیِ گسترش آن در دوره زمانی مورد بحث این مقاله تبیین شده است. روش تحقیق مورد استفاده در این مقاله توصیفی تحلیلی می باشد و از زوایای به بیان این مساله پرداخته شده است. در این مقاله تلاش شده تا از مفاهیم و مباحث رایج در جامعهشناسی و علوم سیاسی دربارة طبقات اجتماعی، برای تبیین تحولات تاریخی دورة مورد بحث استفاده شود برهمین اساس پرسش اساسی پژوهش حاضر این است که طبقه متوسط جدید چه جایگاهی در توسعه سیاسی ایران در دوران پهلوی دوم داشته است؟ و بر اساس این فرضیه پی گیری شده است که خطاهای راهبردی محمد رضا پهلوی در رشد کمی طبقه متوسط جدید و عدم پاسخگویی به تقاضای کیفی و اساسی آنان و ائتلاف طبقه متوسط جدید با سنتی منجر به تزلزل در توسعه سیاسی شد.
The present article deals with the concept of the new middle class and how it develops and functions at the time of the second Pahlavi years. It can be said that the new middle class, in parallel with its growth, could not find a very high status in political and social participation, and therefore, contrary to what the government had before, became a government against it. In this regard, different perspectives on the concept of the middle class and the new middle class are presented, and then its historical expansion process is explained in the period under discussion of this paper. The research method used in this article is descriptive-analytic and has been discussed from the angles of this issue. This article attempts to use the concepts and topics in sociology and political sciences about social classes to explain the historical changes of the period under discussion. Accordingly, the fundamental question of the present research is how does the new middle class play a role in the political development of Iran during the Pahlavi era Second has Based on this hypothesis, Mohammad Reza Pahlavi's strategic mistakes led to a decline in political development in the growth of the new middle class and the failure to meet their basic qualitative and traditional demands and the new middle class coalition.
Machine summary:
بر اساس دکترين آيزنهاور بعد از جنگ سرد، آمـريکا تلاش کرد تا ايران از يک کشور ضعيف سنتي که به دنـبال مـوقعيت بـيطرفي در امور جهـاني بـود تبـديل بـه يـک نيـروي ضـد کمونيسـت شـود (گازيوروسکي ١٣٧٣: ٢١٨) و به عنوان متحد آمريکا در منطقـه نــقش مــهمي را در راسـتاي منافع منطقه اي آمريکا بازي کند و از ثبات سياسي لازم براي ايفاي اين نقش بـرخوردار گـردد و بـه همين دليل به وسيله مستشاران و عوامل سياسي، اقتصادي و فرهنگي خـود در کشـور و بـا ارائه کمک هاي مالي گـسترده ، روند مدرنيزاسيون در ايران آغاز شد نوسازي و گفتمان فرهنگي - مذهبي در عصر پهلوي دوم : در جوامع غربي، فرآيند نوسازي، محصول چند قرن تجربۀ تاريخي و پشـت سـر گذاشـتن مراحل تکاملي برنامۀ مزبور است .
حکومـت پهلـوي دوم قصـد داشـت بـا اعمـال اصلاحات ، وفاداري جمعيت روستايي ايران را به دست آورد و تـأثيرات ناشـي از مخالفـت هـاي جامعۀ شهري يا مخالفت هاي احتمـالي جامعـۀ روسـتايي را خنثـي يـا کمرنـگ نمايـد (ملـک محمدي،١٣٨١ ٤٠:١٣٨١) هدف عمدة شاه از اصلاحات ارضي با توجه بـه منشـأ مـذهبي قشـر – روسـتايي و نفـوذ روحانيون در بين آن ها، بسط نفوذ و قدرت خود و در نهايت تضعيف پايگاه رهبران دينـي بـود، ضمن آ نکه قدرت سياسي - اقتصادي زمينداران بزرگ را نيز کـه در دسـتگاه حکـومتي داراي نفوذ چشمگيري بودند، کاهش ميداد.