Abstract:
«رئالیسم» و «مکتب انگلیسی» جزو مهمترین مکاتب روابط بینالملل در طول تاریخ این رشته بوده و کماکان جایگاه خود را حفظ کرده اند. با توجه به نقش مکاتب در فهم پدیدههای بینالمللی، داشتن تصویر جامع و دقیق نسبت به این مکاتب ضروری مینماید. بر همین اساس در مقاله حاضر با معرفی اجمالی رئالیسم و مکتب انگلیسی، چهار مفهوم «نظام بینالملل»، «موازنه قوا»، «حقوق بینالملل» و «نهادهای بینالمللی» با توجه به اهمیتشان در مطالعات روابط بینالملل به عنوان نمونه انتخاب شده و ضمن بررسی تعریف این دو مکتب از این چهار مفهوم، میزان تطابق آنها مورد سنجش قرار گرفته است. از نتیجه این تطبیق، درجه همپوشانی و سازگاری دو مکتب مورد ارزیابی قرار گرفته است. یافتههای این پژوهش که روش آن توصیفی-تحلیلی-مقایسهای است، نشان میدهد این دو مکتب، با اندک تفاوت، نگاه تقریباً مشابهی به این چهار مفهوم کلیدی در روابط بینالملل دارند. لذا با وجود دیدگاه رایج نسبت به مکتب انگلیسی به عنوان دیدگاهی میانه، این مکتب هم در هدف و هم در ماهیت با مکتب رئالیسم قرابت بیشتری دارد.
Realism and English School from the main schools in international relation history and maintained their place in international relation study. in attendance to role of theories in understanding of international phenomenones, it is necessary to have a complete and precise view about them. So in this article first we have some explain about Realism and English School then four concept "Int. system", "balance of power", "Int. law", "Int. institutions", are choicen because of their significance in Int. relations study. Then the viewpoint and definition of both theory about concepts are analyzing and their accordance are evaluate. In the result of this comparison, compatibility of two schools is evaluated and analyzed. The out comes of this research shows that two schools have a similar point to four concepts. So against of current viewpoint about English School as a viamedia, this school both in goal and basis is more similar to Realism.
Machine summary:
با اين رويکرد در پژوهش حاضر چهار مفهوم اساسي با توجـه بـه اهميت شان ، که عبارتند از: حقوق بين الملل ، نهادهاي بين المللي، نظام بـين الملـل و موازنـه ي قـوا از منظر رئاليسم و مکتب انگليسي بررسي ميشود.
در تعريف هاي آثار اصلي مکتب ترتيبات ساختاري متفاوتي براي نظام بين الملل بيان ميشـود کـه بـا آنچه اکنون وجود دارد از اساس متفاوت است ولي نمايانگر مرحله ي تازه اي از حيات نظام دولت هـا و نه جانشين شدن چيزي ديگر به جاي آن است (روزنا، ١٣٨٤: ٣٣٧).
اما هـدلي بـول در جامعه آنارشيک به طور کلي تعريفي توصيفي ارائه ميدهد مبني بر اينکه : نظام بين الملل وقتي شکل ميگيرد که دولت هايي داراي تماس هاي کافي بوده و بر تصميمات هم تأثير داشته باشند که موجـب شود تا حدودي به عنوان بخش هاي يک کل عمل کنند .
چرا که به عنوان مثال مورگنتا در خصوص آن عنـوان مـيکنـد: اين برداشت اشتباه است که انسان ها ميان سياست قدرت و برآيند ضروري آن يعني موازنـه ي قـوا از يک سو و گونه ي بهتري از روابط بين الملل از سوي ديگر، ميتوانند يکي را برگزيننـد و در ادامـه در صحت و غالب بودن موازنه ي قوا تأکيد ميکند.
اما در عين حال ، وي بـر آن اسـت کـه در طول تاريخ پنج روش اصلي براي حفظ نظم و صلح بين المللي به وجود آمده اند که عبارتند از: موازنـه قدرت ، حقوق بين الملل ، نهادهاي بين المللي، حکومت جهاني و ديپلماسي.