Abstract:
نقاشی «حکایت یوسف و زلیخا» از زیباترین و عرفانیترین نقاشیهای ایرانی، اثر کمالالدین بهزاد است که در دنیای پستمدرن بسیار مورد خوانش و ارزیابی قرار گرفته است. انجام پژوهشها و جستارهای بسیار پیرامون این نقاشی، هنرمندان را نیز بر آن داشته تا دست به اقتباسهای هنری از آن بزنند. چنانکه سه هنرمند معاصر ایرانی و اروپایی، حبیبالله صادقی، عبدالحمید قدیریان و کلودیا پالماروسی، نقاشیهایی را با اقتباس از آن خلق کردهاند. این چهار متن تصویری هر یک گفتمانی را بازتولید میکنند. از اینرو میان نقاشی بهزاد و اقتباسهای آن پیوندهای متنی و گفتمانی ایجاد شده است. هدف از این پژوهش بازخوانی روابط بیناگفتمانی میان چهار متن نامبرده با خوانشی فرامتنی و گفتمانی با توجه به جایگاه اقتباس در نگرش پستمدرن است و به این پرسشها پاسخ میدهد: هر یک از این متنها چه گفتمانی را بازتولید میکنند؟ چه رابطهای میان گفتمانهای آنها وجود دارد؟ همچنین هر یک از این روابط بیناگفتمانی چه تأثیری بر بازیابی هویت فرهنگی ـ هنری ایرانی دارد؟ این پژوهش از نوع بنیادی و روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی و رویکرد بیناگفتمانی است. خوانش فرامتنی و گفتمانی چهار متن تصویری نوشتار پیشرو نشان داد که این متنها سه گفتمان عرفانی ـ اسلامی گذشته، ایرانی ـ اسلامی معاصر و فرهنگی ـ اروپایی معاصر را بازتولید میکنند. همچنین پیشینه و بافت فرهنگی و سنت هنری نقش مهمی در نوع رابطه میان این گفتمانها و چگونگی بازیابی هویت فرهنگی ـ هنری ایرانی در دورة پستمدرن داشته است.
The Josef and Zuleika painting is of the most beautiful and mystical paintings of Iranian paintings, painted by Kamal Al-din Behzad, which has been studied In postmodern’s world. The researches of this painting have also affected some of the artists to do adaptations, as the three Iranian and European contemporary artists, Habibullah Sadeqi, Abdul Hamid Qadiriyan and Claudia Palmarocci created paintings by adaptation of that. The four texts of Behzad and the three contemporary adaptations of that, reproduce a discourses. So between the painting of Behzad and the adaptations of that a linkages of Interdiscourse, is created. The aim of this study is to re-study interdiscourse relations between the four mentioned texts with a discoursal due to the adaptation position in postmodernist attitude, and answers these questions: what discourse each of these texts reproduce? what is the relationship between their discourses? Also, how does each of these interdiscourse relations affect the retrieval of Iranian cultural-artistic identity? This research is by method of analytical and comparative method and interdiscourse approach. The metatext and discoursal perusal showed that painting of Behzad reproduces the Islamic-mystic discourse of Naqshbandiyed in Timurid period, two works of Sadeqi and Qadiriyan reproduce contemporary Iranian-Islamic of art academy and Palmarocci’s painting reproduces a cultural and contemporary discourse on the concept of "house" in Italy. Also, background and context of cultural and art tradition play an important role in the type of interface between these discourses and how to the retrieval of Iranian cultural-artistic identity in postmodern period.
Machine summary:
نقاشي «حکايت يوسف و زليخا» نيز که به اعتقاد بسياري عرفاني ترين و زيباترين نقاشي بهزاد و از مهمترين نگاره هاي ايراني است ، در دنياي معاصر توجه بسياري را به خود معطوف داشته ، چنان که افزون بر نقدها، تحليل ها و توصيف هاي بسياري که بر آن نوشته شده ، اقتباس ها و برگرفتگيهاي تصويري چندي را نيز به خود اختصاص داده است که حاصل آن ايجاد روابط بينامتني و به دنبال آن بيناگفتماني ميان اين نقاشي بهزاد و آثار اقتباس شده از آن بوده است .
در اين نوشتار روابط بيناگفتماني نگاره بهزاد و سه اقتباس معاصر آن از هنرمندان ايراني و اروپايي مورد نظر است که جملگي نقاشي«حکايت يوسف و زليخا» را پيش متن تصويري اثر خود قرار داده ، بخشي از آن را وام گرفته و در آثار تصويري خويش نمايانده اند.
هدف اصلي اين نوشتار خوانش گفتماني و فرامتني هر يک از اين متن ها و مطالعه روابط ميان نگاره بهزاد و سه اثر اقتباس شده از آن با روش بيناگفتماني با توجه به اهميت آثار برجسته هنري گذشته و اقتباس از آنها در نگرش پست مدرن است .
به منظور خوانش فرامتني و آگاهي از اهداف و انگيزه هاي اقتباس کنندگان از خلق آثاري برگرفته از نقاشي «حکايت يوسف و زليخا» و نيز نبود هيچ گونه متني يا سندي از پيش موجود در اين زمينه ، مصاحبه هايي با سه هنرمند معاصر نامبرده که آثارشان مورد تحليل اين پژوهش است ، صورت گرفت که بر همين اساس ابزار گردآوري داده ها مصاحبه اي و کتابخانه اي است .