Abstract:
فهم معنای قرآن کریم به عنوان معجزه جاوید پیامبر اکرم (ص) همواره از زوایای گوناگون مورد توجه قرآن پژوهان قرار گرفته است. برخی در رابطه با نقش عقل در فهم معنا و مفهوم متن قرآن راه افراط در پیش گرفته و همانند مجسمه و حنابله عقل را تعطیل و تمسک به ظاهر را در فهم قرآن حجت دانستهاند و گروهی دیگر از جمله برخی نومعتزله راه تفریط پیموده و با بشری خواندن وحی، بر آن شدند تا قرآن را با عقل بشری محک زنند. سؤال پیش رو این است که علامه طباطبایی و نصر حامد ابوزید در کدام طیف قرار میگیرند و در فهم متن قائل به چه منزلتی برای عقلند؟ پژوهش حاضر بر آن است که علامه طباطبایی با اتخاذ راهی بین افراط و تفریط با پیش فرض الهی بودن متن، الفاظ و معانی قرآن کریم، عقل را در خدمت وحی میداند نه ملاک فهم آن. این در حالی است که ابوزید با پیش فرض الهی بودن مبدأ وحی، قائل به بشری بودن الفاظ و معانی قرآن و تاریخمندی آن بوده، عقل را ملاک فهم قرآن قرار داده است.
Understanding the meaning of the Holy Quran as the eternal miracle of the Holy Prophet (s) has always been of interest to scholars from different angles. Some scholars have taken an extreme approach to understanding the role of reason in understanding the meaning of the text of the Qur'an, such as Mojassameh and Hanabalah. They ignore the reason, and then validate the appearance of the text in understanding the Qur'an. Some other scholars such as No-mu'tazili payed to much attention to the human reason and called the revelation as humanistic issue, and then they tried to test the Qur'an with human reason. The question is, in which range do Allameh Tabatabai and Nasr Nasr Hamid Abu Zayd exist? And what do they mean by reason in understanding the text? The present study argues that Allameh Tabataba'i by adopting a middle path by presupposing the divine text, the words and meanings of the Holy Qur'an, considers reason to be at the service of revelation, not a criterion for understanding it. Whereas Abu Zayd, by the divine presupposition of the origin of revelation, considers revelation humanistic words. Therefore, he has made reason the criteria for understanding the Qur'an.
Machine summary:
سؤال پيش رو اين است که علامه طباطبايي و نصر حامد ابوزيد در کدام طيف قرار مي گيرند و در فهم متن قائل به چه منزلتي براي عقلند؟ پژوهش حاضر بر آن است که علامه طباطبايي با اتخاذ راهي بين افراط و تفريط با پيش فرض الهي بودن متن ، الفاظ و معاني قرآن کريم ، عقل را در خدمت وحي مي داند نه ملاک فهم آن .
اين در حالي است که ابوزيد با پيش فرض الهي بودن مبدأ وحي ، قائل به بشري بودن الفاظ و معاني قرآن و تاريخمندي آن بوده ، عقل را ملاک فهم قرآن قرار داده است .
ديدگاه نصر حامد ابوزيد پيرامون روش فهم متن قرآن کريم اغلب نومعتزله به علت عقل گرايي افراطي با نگاه اصلاحي سراغ دين رفته و بر اين باورند که فرشته وحي از سوي خداوند، تنها معاني قرآن را بر پيامبر نازل کرده و پيامبر خود بر اين معاني جامه و قالب عربي پوشانده است (ر.
ک: نصرحامد ابوزيد،١٣٨٧ش : ٥٠٨ ـ ٥٠٩) نصر حامد ابوزيد براي يافتن راه حل برون رفت از مشکلات جامعه اسلامي و متأثر از آموزه هاي غربي به سراغ متون مقدس ديني از جمله قرآن کريم رفت و عليرغم اينکه خود را مؤمن به وحي معرفي مي کند؛ (وصفي ، ١٣٨٧ش : ٢٣) نظر کلام بشري بودن قرآن کريم را مطرح کرد به اين معنا که قرآن کريم مبدئي الوهي دارد اما الفاظ و معاني آن بشري و توسط پيامبر (ص ) تنظيم و سامان يافته است .