Abstract:
یکی از مهمترین نظریهها در باب توجیه، نظریۀ مبناگروی است. هرچند این نظریه در سنت فلسفی اسلامی به نحو مستقل مورد بحث واقع نشده است، در آثار فیلسوفان مسلمان از جمله ملاصدرا با زبان فلسفی خاص آن عصر که متفاوت با زبان معرفتشناسی معاصر است، به آن پرداخته شده است. در این مقاله بعد از طرح نظریههای مختلف در باب توجیه و بیان آراء فیلسوفان و متکلمان مسلمان در باب تعداد گزارههای پایه، دیدگاه ملاصدرا در باب گزارههای پایه بررسی شده است.
ملاصدرا تعداد بدیهیات را انحصاری و بر اساس تقسیم ثنائی نمیداند و معتقد است که بدیهیات اموری نیستند که به صورت مطلق ثابت باشند؛ برای مثال، او تصریح میکند که قضایای فطری و حدسی اموری نسبی بوده و بسته به اذهان، زمانها و خصوصیات مفهوم و تصدیق متفاوت خواهند شد. ملاصدرا آنگاه که به صراحت به تعداد گزارههای بدیهی اشاره میکند، اقسام بدیهیات را همان شش قسم مشهور میداند؛ ولی در حین بحث در مسائل مختلف، از این اعتقاد خود عدول میکند. عدول او گاه به صورت افزایش تعداد بدیهیات است و گاه به این صورت است که تقسیمبندی جدیدی ارائه میکند که در آن برخی از این اقسام ششگانه، ذیل اقسام دیگر قرار میگیرند.
One of the most important epistemological theories is about the justification of foundationalism theory. Although this theory has not been independently debated in the Islamic philosophical tradition, it has been dealt with in the works of Muslim philosophers, including Mulla Sadra, with the specific philosophical language of that era which is different from that of contemporary epistemology. In this article, after presenting various theories about the justification and expression of the opinions of Muslim philosophers and theologians on the number of basic propositions, Mulla Sadra’s view on basic propositions is examined. Mulla Sadra does not consider the number of axioms to be unique and dyadicly, and believes that axioms are not things that are absolutely and completely fixed. For example, he states that inherent and intuitive premise are relational principles, and vary according to the minds, times, and characteristics of the concept and affirmation. When Mulla Sadra explicitly refers to the number of self-evident propositions, he considers the types of axioms to be the six most famous ones, but he deviates from his beliefs when discussing various issues. His deviation is sometimes in the form of an increase in the number of axioms, and sometimes it offers a new division in which some of these six types fall under other types.
Machine summary:
ملاصدرا آنگاه که به صراحت به تعداد گزارههای بدیهی اشاره میکند، اقسام بدیهیات را همان شش قسم مشهور میداند؛ ولی در حین بحث در مسائل مختلف، از این اعتقاد خود عدول میکند.
هرچند نقطۀ مشترک همه فیلسوفانی که در بحث توجیه، قائل به مبناگروی هستند، اعتقاد به لزوم ابتنای معرفت بر مبنای گزارههای بدیهی و پایه است، اما در خصوص مصادیق این گزارهها بین ایشان اختلافنظر وجود دارد؛ زیرا تعداد این بدیهیات از راه استقراء به دست آمده است و با ژرفنگری بیشتر تعداد آنها تغییر خواهد یافت.
این مقاله در صدد بررسی نظر ملاصدرا در باب رکن اول مبناگروی است و میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که ملاصدرا تعداد گزارههای پایه را چند تا میداند و آیا او نسبت به فیلسوفان پیش از خود دیدگاهی سختگیرانهتر دارد یا معتدلتر؟ از آنجایی که ورود دفعی و بدون اشاره به ادبیات و زمینه بحث مانع از آن میشود که مسئله آن گونه که باید خود را نشان دهد، لذا مباحث این مقاله به صورت زیر پیگیری خواهد شد: 1.
ملاصدرا که از بدیهی به فطری و حدسی نیز تعبیر میکند (همو، 1360: 254؛ همو، 1362: 3)، در تعریف بداهت، سه شرط را لازم میداند: 1ـ حصول معرفت بدیهی در آغاز پیدایش انسان، 2ـ اشتراک همه انسانها در ادراک این بدیهیات، 3ـ نیازمند به حد وسط نبودن.
اگر زمان و مکان و استعداد افراد از مؤلفههای معرفت به معنای عام آن باشد، آیا راه گفتگو بسته نمیشود؟ ملاصدرا آنگاه که به صراحت به تعداد گزارههای بدیهی اشاره میکند، اقسام بدیهیات را همان شش قسم مشهور، یعنی اولیات، مشاهدات، تجربیات، حدسیات، متواترات و فطریات میداند.