Abstract:
'آیا زندگی دارای معناست؟ معنای زندگی چیست؟' سؤال از معنای زندگی تاریخچهای به طول دوران زندگی انسان دارا می باشد.از مهمترین معانی در عبارت "معنای زندگی "که درادیان ابراهیمی به آن معتقد می باشند، معنای زندگی عبارت اخری هدف زندگی است. سوال بعدی آن است که آیاانسان ها در زندگی خود معنا را ایجاد میکنند؟ و یا معنا فی نفسه موجود است و باید توسط انسان کشف شود؟در صورت اول معنای زندگی امری جعلی می شود و در صورت دیگر امری حقیقی می باشد. ادیان الهی با محکم ترین پاسخ ها بهترین وسیله برای نجات انسان ها از سرگردانی وپوچی در زندگی می باشند.در این پژوهش نظر مختار آن است که زندگی با شناخت خدا وارتباط با او معنادار می شود.با مشخص شدن معنا در زندگی نوبت به انتخاب شیوه ونوع رفتارها واهداف در زندگی می رسد.پیوند و ارتباط محکمی میان معنا وسبک زندگی موجود
می باشد .در این باره نظر برخی از اندیشمندان را آورده ایم.
Does life have meaning? What is the meaning of life? Question about the meaning of life has a history as long as human’s life. One of the most important meanings in the phrase “the meaning of life" believed by Abrahamid's religions is that the meaning of life is equivalent to the very purpose of life. The next question is that whether humans generate the meaning in their lives? Or the meaning exists per se and should be discovered by human? In the first case, the meaning of life becomes a fake matter and in the other case it becomes a real one. The divine religions, with the most decisive responses, are the best means to save humans from uncertainty and vanity in life. In the present study, the chosen viewpoint is that life becomes meaningful by the recognition of God and being connected to him. When the meaning becomes clear, then it would be the time for selecting the manner and type of behaviors and objectives in life. There is a strong connection between the meaning and the style of life. In this regard, some of the intellectuals’ opinions and viewpoints have been provided here.
Machine summary:
سوال بعدي آن است که آياانسان ها در زندگي خود معنا را ايجاد مـيکننـد؟ و يا معنا في نفسه موجود اسـت و بايـد توسـط انسـان کشـف شـود؟در صـورت اول معنـاي زندگي امري جعلي مي شود و در صورت ديگـر امـري حقيقـي مـي باشـد.
قابـل ذکـر اسـت در جوامع ديني شايد معناي زندگي آن گونه که در غـرب بصـورت يـک مسـاله مطـرح شـده است ، مطرح نباشد و اين به دليل آموزه هاي ديني و الهي است که مسير و منتهـاي زنـدگي را مشخص مي گرداند، ليکن شايد بگوييم مطـرح شـدن معنـاي زنـدگي در چنـين فضـايي موجب آگاهي و تثبت بيشتر باورهاي مربوطه در انديشه ها شود.
در مقابل ، در رويکرد فراطبيعت گرا باور بر اين است که وجود موجود يا عالمي فراتـر از عالم طبيعت براي تحقق يک زندگي معنـادار لازم اسـت ايـن رويکـرد بيشـتر مـورد نظـر اديان الهي وفيلسوفاني قرار مي گيرد که به آموزه هاي دينـي همچـون بـاور بـه وجـود خـدا وزندگي اخروي معتقد هستند ،قايلين به اين نظريه باور به وجود خـدا وجـاودانگي زنـدگي انسان را از مهمترين شرط معناداري زندگي مي دانند.
دراهميـت معنـاي زنـدگي، ملاصـدرا روايتـي را از امـام علي(ع ) نقل ميکندکه حضرت فرمودند: «رحم الله امرء اعد لنفسـه و اسـتعد لرمسـه و علـم من اين و في اين و إلي اين »(شيرازي، ج ١، ،١٤١٩،٢١) رحمت خدا شامل کسي اسـت کـه فهميده چرا زندگي ميکند و چگونه بايد زندگي کند، رحمت خدا يعني سعادت مند شدن ، 1 يعني شناخت هدف واقعي زندگي همان گونه که شايسته مقام انساني است .
ايشان دليل اين که چرا برخي انسان ها نمي تواننـد بـه معناي حقيقي زندگي دست يابند معتقد است که : عقـل انسـان بـه عنـوان مهمتـرين ويژگـي انساني به دو بخش عقل نظري وعقل عملي تقسيم مي شود.