Abstract:
پژوهش حاضر به منظور بررسی آموزه های تربیتی دو متفکر بزرگ آموزش و پرورش، ملا احمد نراقی و هانریش پستالوزی، در زمینه ی نقش تربیتی محبت از نگاه این دو دانشمند به روش تحلیل محتوا یا توصیفی صورت گرفته است. اطلاعات لازم برای انجام این پژوهش به شیوه ی سنادی، و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی جمع آوری شده است. از مجموعه آثار دو متفکر و دانشمند مورد بحث آثار آنان در رابطه با نوع آموزش و نقش معلم به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفته شده است. بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق ویژگی های مشترک و تشابهات بنیادی در مورد نقش محبت در دیدگاه های این دانشمندان بسیار بارزتر از تفاوت نظر در عقاید ایشان می باشد. همچنین بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش ویژگی های متفاوتی همچون دید و نظر هر یکاز این دو به نقش معلم و محبت در آموزش و نوع و روش آموزش استخراج شده است. به تعبیر نراقی سعادت حقیقی این است که انسان از نظر اخلاق فاضله و ملکات راسخ و اعمال و رفتارش به مقامی از معنویت وکمال برسد که هیچ عاملی نتواند ظاهر یا باطنش را تغییر دهد. پستالوزی تعلیم و تربیت را رشدی طبیعی، فزاینده و هماهنگ دانسته که شامل تمامی توانایی ها و استعدادهای کودک می باشد، به نظر وی جسم، ذهن و عاطفه باید به طور توامان پرورش یابند. از نظر وی حواس، مخزن دانش ما هستند. این عقیده وی باعث شد که اشیای واقعی در درس گنجانده شوند. خانواده به عنوان نخستین محیط اجتماعی نقش موثری در شکل گیری محبت دارد, معلم و مدرسه هم نیز نقش موثری در شکل گیری محبت در کودکان, نوجوانان و جوانان ایفا می کند. تاثیر شخصیت معلم بر روی دانش آموزان قابل انکار نیست. او می تواند با اعمال, رفتار,سخنان و برخورد خود با محبت شخصیتی نیک را در دانش آموزان متجلی کند.
Machine summary:
"باعث تعلم محض تقرب به خدا و رسیدن به سعادات بی منتها و ترقی از مرتبه به یمیت و دخول در عالم انسانیت باشد و مقصود او مراء و جدال یا رسیدن ایشان در غایت تربیت به منصب مال یا مفاخرات و تفوق بر امثال و اقران نباشد" (نراقی,1388ص 102) و غرض از تحصیل و تدریس را قرب به خدا، هدایت و رسیدن به سعادت می داند: "معلم در تعلیم و تربیت قصد تقرب به خدا را داشته باشد و غرض او از درس گفتن جاه،ریاست و بزرگی و شهرت و مقصودش مجمع آرایی و منظورش خود نمایی نباشد یا طمع وظیفه سلطان یا مال شهرت و مقصودش مجمع آرایی و منظورش خود نمایی نباشد یا طمع و ظیفه سلطان یا مال دیگران او را به تعلیم نداشته باشد، بلکه منظور او به غیر ارشاد و احیاي دلهاي مرده و رسیدن به ثواب هاي پروردگار چیزي نباشد" (نراقی، 1388ص180) به تعبیر نراقی سعادت حقیقی این است که انسان از نظر اخلاق فاضله و ملکات راسخ و اعمال و رفتارش به مقامی از معنویت وکمال برسد که هیچ عاملی نتواند ظاهر یا باطنش را تغییر دهد ؛در این راستا با توجه به نقش اهداف در جهت گیري و راهبرد برنامه هاي تربیتی، فاضل نراقی قرب الهی و سعادت را به عنوان هدف نهایی معرفی می کند (احمدآبادي آرانی و فرمهینی فراهانی، 1391) - کسب معرفت هاي اخلاقی (اهداف واسطه اي) نراقی براي دستیابی به هدف غایی، سلسله اهداف دیگري را نیز مطرح می کند که در حقیقت راه هایی براي تحصیل سعادت به شمار می آید.