Abstract:
در تحلیل متون وحیانی، یکی از انگارههای چشمگیر در چیستی مفهوم امامت، مقام افتراض طاعت است. با تحلیل روایات ناظر به مفهوم امامت، مانند روایات ذیلِ آیه ملک عظیم و روایات تفویض میتوان انگاره این همانی بین امامت و مقام افتراض طاعت را اثبات کرد. به مقتضای این روایات، حتی در مواردی که وحی مستقیمی نیامده، بیان امام افتراض طاعت دارد؛ چراکه امام برخوردار از پشتوانه تأدیب الهی است. از جمله پیامدهای پذیرش این نظریه، تفاوت میان اطاعت از امام و مطاع بودن انبیاء و رسل است. اوامر نبی و رسول مقید به وحی مستقیم الهی است، اما دستورات امام از این جهت اطلاق دارد. التزام به وجودِ تنها یک امام در هر زمان، از دیگر لوازم این نظریه است. این مقاله با روشی تحلیلی، چارچوب و اجزاء اصلی نظریه همسانی مفهوم امامت با مقام افتراض طاعت را بر مبنای متون وحیانی مورد بررسی قرار داده است.
Abstract: In the analysis of the texts of the revelation, one of the most striking notions in the meaning of the concept of Imamate is the authority of obedience. By analyzing the narrations that follow the concept of Imamate, such as the narrations following verse of the great kingdom, it is possible to establish the idea of this relationship between Imamate and the authority of obedience. According to these narratives, even in cases where there is no direct revelation, the statement of Imam is obedient because the Imam is entitled to the protected with Divine discipline. Among the implications of accepting this theory is the difference between obeying the Imam and the prayers of the prophets and messengers. The commandment of the prophet and the apostle is attached to the direct divine revelation, but the instructions of the Imam refer to this. The commitment to the existence of only one Imam at any time is one of the other Consequences of this theory. This paper, analytically analyzes the framework and components of the theory of consistency of the concept of Imamate with the authority of obedience on the basis of revelation texts.
Machine summary:
لذا در تبیین این نظریه، تنها اموری که در اثبات، تأیید، تبیین و فهم بهتر آن نقش دارند بررسی شدهاند و به سایر نظریات و نسبت آنها با این نظریه یا اشکالات احتمالی این نظریه و اجزاء آن پرداخته نشده است؛ هرچند چنین بررسیهایی، امری است که پس از ارائه نتایج این تحقیق و در گامهای بعدی مفید خواهد بود.
شواهد یکسانی مفهوم امامت و مقام افتراض طاعت در مراجعه به روایات، بهطور مکرّر مواردی یافت میشود که از امام با عنوان مفترضالطاعه و دیگر همخانوادههای آن تعبیر شده است؛ تعابیری مانند «امامٌ مفترضالطاعة» (ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص584)، «امامٌ مفترضٌ طاعته» (طبرسی، 1403ق، ص59)، «امامٌ فرض الله طاعته» (کلینی، 1407ق، ج1، ص186)، «امامٌ افترض الله طاعته» (ابن طاوس، 1409ق، ص571) و امثال آن که بهوفور در روایات یافت میشود.
وجه اول با نظر به روایاتی که افتراض طاعت با تعابیر و صیغههای مختلفی در آنها آمده است، این مطلب بهطور جدّی در ذهن ظهور مییابد که ائمه: خواستهاند با افتراض طاعت، مفهوم امامت را توضح دهند و آن را تعریف و تفسیر کنند.
لذا ازآنجاکه در این حدیث واژه امام به جای کلمه مفترضالطاعه بهکار رفته، ظهور در این دارد که امامت همان مقام افتراض طاعت است.
مفاد این روایت به دو بیان دلالت بر یکسانی مفهوم امامت و مقام افتراض طاعت دارد: الف) همانطور که از روایت پیداست، تکیهگاه اصلی پاسخ حضرت رضا7 به پرسش از امکان وجود همزمان دو امام، بر افتراض طاعت امام استوار است.