Abstract:
مسئله مورد بررسی این نوشته، بررسی و نقد دیدگاه گریفین درباره قدرت خداوند است. مقاله حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی در پیِ بررسی دیدگاه گریفین درباره قدرت خداوند در چارچوب الهیات پویشی اوست. اینکه قدرت خداوند، محدود، ترغیبی و انگیزاننده است و موجودات را در جهت اهداف اولیه و آرمانی تطمیع میکند و آنها را برمیانگیزاند. او برای این ادعا، به ضرورت متافیزیکی و مداقه درباره معنای موجودات واقعی متوسل میشود و به این نتیجه میرسد که همه موجودات از قدرت ذاتی برخوردارند و خدا نمیتواند بر آنها کنترل یکجانبه داشته باشد، بلکه تنها با قدرت ترغیبی است که بر آنها تأثیر میگذارد. انتقادهای وارد بر دیدگاه گریفین، اشکالات مبنایی و بنایی است و منتقدان چارچوب و پیشفرضهای گریفین را مورد نقد قرار دادهاند. اینکه اولاً در دیدگاه او ابهام وجود دارد؛ ثانیاً او مالکیت قدرت را انحصاری دانسته است؛ ثالثاً کنترل موجودات را صرفاً فیزیکی دانسته است؛ رابعاً افزون بر اینکه دیدگاهش ناسازگاری درونی دارد، قدرت خدا را در سطح موجودات تلقی کرده است.
This paper considers and examines Griffin’s view of God’s power. I deploy a descriptive-analytic method to consider his view in terms of his process theology: God’s power is limited, inciting, and motivating, encouraging creatures to move toward initial and ideal goals. To substantiate his claim, Griffin makes recourse to metaphysical necessity and the meaning of real entities. He concludes that all beings enjoy intrinsic power and God cannot have unilateral control over them. Instead, He can influence them with His power to incite. There are foundational and marginal objections to Griffin’s view—critics have challenged his framework and presumptions. First: his view is vague; second: he has an exclusivist view of having power; third: he takes the control of creatures to be merely physical; fourth: in addition to internal inconsistency in the view, he treats God’s power to be equivalent to creatures.
Machine summary:
آنها قدرت موجودات را تابع قدرت خداوند میدانند و اگر برای آنها میزانی از قدرت قائلاند، آن را ناشی از قدرت خدا میدانند و موجودات را فاقد هرگونه قدرت ذاتی میشناسند؛ اما دیوید گریفین (David Griffin) قدرت خدا را محدود میداند و بنابراین وی نمیتواند قدرت کنترلکننده و اجباری بر موجودات اِعمال کند؛ زیرا بر اساس دیدگاه الهیاتیاش همه موجودات واقعی، قدرت خودتعیّنبخشی و تأثیرگذاری دارند و میتوانند مانع قدرت خدا شوند و خدا نمیتواند آنها را بهطور یکجانبه مجبور کند؛ بلکه صرفاً آنها را در جهت اهداف مطلوب خود برمیانگیزاند.
درواقع گریفین اصل «خدا» را در تلاش برای ارتباط با خداباوری سنتی تشخص میدهد؛ اما این امر، ماهیت نامتشخص و ناانسانوار این پویش را که جهان را به سمت حالتهای برتر، تحریک و ترغیب میکند و همه تجربهها را بدون هرگونه خودآگاهی مستقلی بخشی از ماهیت خود میکند، نفی نمیکند؛ زیرا کل جهان با همه تجربههایش، وجود خدا را تشکیل میدهد؛ به عبارت دیگر، بیشتر خداباوران پویشی قائلاند که کل جهان بدن خداوند است و موجودات مانند سلولهایی در بدن خدا هستند (Griffin, 2004, p.
امکانناپذیری اجبار بر موجودات واقعی با توجه به تمایز سهگانه فوق، اکنون میتوان فهمید که چرا گریفین بر این باور است که یک موجود واقعی یعنی افراد حقیقی، بهطورکامل توسط موجود واقعی دیگر متعین نمیشوند و اینکه چرا قدرت خداوند ضرورتاً ترغیبی است، نه اجباری.
امکانناپذیری اجبار از سوی خداوند به اعتقاد گریفین قدرت خداوند در جهان ترغیبی است، نه اجباری و اعمال علیت فاعلی یکجانبه بر موجودات واقعی ناممکن است؛ زیرا اجبار به معنای متافیزیکی، صرفاً توسط انبوههها بر انبوههها امکانپذیر است.