Abstract:
«اخلاق عرفانی» عبارت از نوعی اخلاق خواهد بود که بر مبنای ارتباط بیواسطه با حقیقتی غایی/ غیبی، آراستگی به صفاتی خاص مشابه با صفات آن حقیقت را اقتضا میکند. مولفههای اخلاق عرفانی عبارتند از ابتنای بر وحی، توجه به مبدا و معاد، جامعیت، شریعت محوری، تغییر ظاهری ناشی از تحول باطنی و بهرهگیری از تربیت تدریجی. هدف از اخلاق عرفانی، تخلّق به اخلاق الاهی یعنی تسمّی به اسماء الاهی و اتصاف به صفات الاهی است. تخلق به صفات الاهی به جهت تقسیم آنها به جمالی و جلالی، از دو حیث تشبیهی و تنزیهی امکان پذیر میگردد. از این رو وقتی خدا را در نسبت با دیگر مخلوقات، قیاس ناپذیر بدانیم، میتوانیم او را در رابطه با صفاتی درک کنیم که بر تمایز، تعالی و تفاوت دلالت میکنند. در این راستا، انسانها خدا را به مثابة وجودی عظیم، عزیز، کبیر، قهار، سلطان، غیور و محیط درمییابند. حال اگر بر شباهت بین خدا و مخلوقاتش تاکید شود، خدا همچون موجودی مشبّه و قریب تلقی میشود و در لباس صفاتی همچون مهربانی، رحمت، زیبایی، عشق، بخشش، گذشت، غفران و نفع ظهور مییابد.
The "mystical morality" is a kind of morality that requires the truth based on direct communication with the ultimate/ unseen reality, the adornment to the specific traits that are similar to those of the trait. The components of mystical morality are the basis of revelation, attention to the source and resurrection, comprehensiveness, the shari'ah, the apparent change caused by esoteric transformation and the use of gradual education. The purpose of the mystical morality is to adhere to the divine ethos, ie, to give the names of Allah and to reconcile the divine attributes. Divine admiration for divine attributes, due to their division into Beauty (Jamal) and Majesty (Jalal), is possible due to the likeness and likeness of God. Therefore, when we consider God as incommensurable with other creatures, we can understand him in relation to the attributes that signify differentiation, transcendence, and difference. In this regard, human beings find God as a great existence, dear, great, supreme, sultan, zealous, and environment. Now, if the similarity between God and His creatures is emphasized, God is considered as a creature and is considered to be in the form of attributes such as kindness, mercy, beauty, love, forgiveness, forgiveness, grace and favor.
Machine summary:
از دیـدگاه ابـن عربی، تعبیر «خُلُق عظیم » در مورد پیامبر (ص ) نه تنها از شـیوة تعامـل او بـا مـردم حکایـت میکند بلکه به میزان درک او از ظرفیت های فطرت اولیۀ خود او به عنوان موجـودی کـه بـه صورت الاهی آفریده شده است نیز مربـوط مـیشـود.
براین اساس ، به عنوان نمونه ، امام خمینی رحمه الله ، در شرح واژة خُلق میگویـد: «بـدان که خُلق عبارت است از حالتی که در نفس ، انسان را دعوت به عمل میکند بـدون روّیـه و فکر مثلاً کسی که دارای خُلق سخاوت است ، آن خُلق او را وادار به جود و انفـاق مـیکنـد، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و به مرجّحـاتی فکـر کنـد؛ گـویی یکـی از افعـال طبیعیـۀ اوست مثل دیدن و شنیدن و همینطور، نفس عفیف که این صفت ، خُلـق آن شـده اسـت بـه طوری که حفظِ نفس کند که گویی از افعال طبیعیۀ اوست و تا نفس بـه واسـطۀ ریاضـت و تفکّر و تکرّر به این مقام نرسد، دارای خُلق نشده است و کمال حاصـل نگردیـده و بـیم آن است که آن خُلق اگر از کمالات است زایل شود و عادات و اخلاق سیئه بـر آن غالـب آیـد.
دیـدگاه ابـن عربی در بارة موجودات جهان این اسـت کـه همگـی آنهـا و در رأس همـه و بـیش از هـر موجودی دیگر، انسان ها میکوشند تا به تدریج به صفات الاهی متخلق شـوند و ایـن تخلـق راهی جز زیستن به سبک زندگی الاهی- انسانی نـدارد.
حقیقت این است که انسان ذاتی خداگونه دارد که صورت همۀ اسـماء الاهـی را در خود فراهم میآورد اما برای تخلق به صفات الاهی دو راه درست و نادرست وجـود دارنـد.