Abstract:
پژوهش حاضر با هدف بررسی دیدگاههای فمنیستی فریبا وفی و سحرخلیفه و بررسی سیمای زن در آثار این دو نویسنده انجام شده است. پرداختن به مسائل زنان و ترسیم چهرهای حقیقی از آنان در ادبیات در تمامی دوران تاریخی رواج داشته است، اما باظهور جریان انحصارگرای فمنیسم در قرن بیستم پرداختن به این مسأله پررنگتر از گذشته شد و نویسندگان بیشتری درونمایهی آثارشان را به مسألهی زنان اختصاص دادند. «فریبا وفی» نویسندهی ایرانی و «سحرخلیفه» نویسندهی فلسطینی از جمله ادیبانی هستند که در رمان هایشان به بیان احساسات زنان و مسائل و مشکلات آنان پرداختند و اندیشههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود را منعکس نمودند. این جستار بر آن است که به روش توصیفی-تحلیلی و با تأکید بر مکتب نقد فمنیستی انگلیسی-آمریکایی، وجوهی از سیمای زن را در رمان «پرندهی من» نوشتهی فریبا وفی و رمان «لم نعد جواری لکم» نوشتهی سحرخلیفه بررسی نماید. یافتههای این پژوهش نشان از آن دارد که این دو ادیب نگاهی خوشبینانه به زن داشتهاند و چهرهای ناخوشایند از مردان ترسیم نمودهاند، نتایج تحقیق بیانگر این است که زنان هر دو اثر، دیگر زنانی متواضع و مطیع نیستند؛ بلکه زنانی تابوشکن هستند که در مقابل سنتهای جامعهی مردسالار ایستادگی میکنند و حقوق طبیعی خویش را خواستارند.
Present research aim was to study feminism points of view of Fariba Vafi and Sahar Khalife and also to study the woman portrait in these two writers’ works. Focusing on women affairs and showing the reality of their faces in literature was generalized in all periods but by appearance of feminism monopolization in 20th century; paying attention to this affair achieved more importance and more writers allocated their writings to women affairs. Fariba Vafi the Iranian writer and Sahar Khalife, the Palestinian writer were those literary that mentioned women emotions and their problems in their novels and have reflexed their political, cultural and social thinking. The study reviewed the woman features in "My Bird" written by Fariba Vafi and "I'm Not Your Slave Anymore" written by Sahar Khalife via analytic-descriptive method and emphasizing on American- English feminism critic. Finding of this study showed that this two literary had optimistic look on women and unpleasant look on men. Findings represented that the women of two writings were not only humble but also abnormal women that insisted traditions confrontation of patriarchal society and demanded their natural rights.
Machine summary:
نقد فمنيستي رمان «پرنده ي من » و «لم نعد جواري لکم » ساختار اصلي داستان «پرنده ي من » بر محور شخصّيت راوي بنا شده و بخش عمده ي ديالوگ هاي رمان به توصيف خصائل و تراژدي زندگي راوي اختصاص يافته اســت ، داســتان از زاويه ديد اول شــخص بيان شده و راوي زني سرخورده ، غمگين و اسير روزمرگي است که از دغدغه هاي به شدّت زنانه ي خويش در جامعه ي ســنت گراي ايران ســخن مي گويد، خواننده در تمامي بخش هاي اين اثر نشانه هايي از تمايل هاي فمنيســتي نويســنده را نظاره مي کند.
در رمان «پرنده ي من »، از جنبه هاي ديگر نيز مي توان به پديده ي مردسالاري و پدرسالاري نگريست ، در ابتداي رمان نويسنده به سلطه گري و پدرسالاري حاکم بر زنان رمانش اينگونه اشاره مي کند: «آقاي هاشمي دختر چهارده ساله اش را زير شلاق گرفت و فحش هايي که معجوني از چند زبان بود، مثل سنگ ريزه هايي در حيات خلوت خانه ي ما ريخت » (وفي ، ١٣٨٢: ٦) به نظر مي رسد که «فريبا وفي » با ترسيم صحنه هايي از ضرب و شتم يک زن ، از سلطه ي بعضي از مردان کشــورش که حقوق زنان را تضييع مي کنند، پرده برمي دارد؛ «چراکه در اوايل قرن بيســتم در فرهنگ ملي و ايرانــي نيــز گاه حقوق زنــان تضييع مي گرديد و اين تضييــع حقوق زن در أکثر مــوارد بدون دارا بودن هيچگونه مستند فقهي و إسلامي و صرفا بر اساس نگاهي مردانه و متعصبانه بر جامعه ي زنان تحميل مي شد» 1.