Abstract:
قرآن کریم از میان همه اقوام، به بازخوانی سرگذشت بنیاسرائیل توجه بیشتری داده است و در آیات
چهارم تا هفتم سوره اسراء، فرجام و سرنوشت محتوم آنان را گوشزد میکند و به دلیل فساد و سرکشی بزرگشان به آنان وعده انتقام در دو بازه زمانی داده است. این پژوهش میکوشد با محوریت آیات نخست سوره اسراء، با رویکرد تفسیر تطبیقی و روش کتابخانهای به تبیین محورهای مهم این آیات بپردازد که عبارتند از: مراد از قضای الهی؛ مفهوم «الکتاب»؛ جنس فساد بنیاسرائیل؛ عرصه تباهی بنیاسرائیل؛ چیستی انتقام الهی از دو فساد بزرگ؛ چگونگی بازگشت قدرت بنیاسرائیل و در نهایت معرفی انتقامگیرندگان از این قوم ستمگر. فرآیند این واکاوی نشان میدهد هرچند درباره افساد مرتین بنیاسرائیل، نظریه غالب و شایع در بین مفسران آنکه این دو مرحله از فساد در تاریخ بنیاسرائیل رخ داده و گزارههای آیات گزارهای اخباری از گذشته است و مفسران در اصل این قضیه که این فسادها رخ داده و در هر دو نوبت بنیاسرائیل انتقام گرفته شدهاند اشتراک دارند، اما با بررسی مقایسهای آنها به دست میآید اشکالات عمده و متعددی بر این نظریه قابل طرح است از این رو نظریه یاد شده به شدت مورد تردید است در این حال نظریه دیگری را ارائه کرده که میتواند با گزارههای سیاقی و محتوایی آیه همخوانی داشته و به عنوان یک نظریه رقیب مطرح گردد دستاورد ارائه این نظریه آن است که با توجه به اشکالات نظریه نخست امکان اینکه این افساد مربوط به آینده باشد تقویت شده و احتمال اتفاق آن در آخرالزمان و عصر ظهور یا نزدیک بدان با توجه مویداتی تقویت میگردد.
The Holy Qur'an has paid more attention to the narrative of the Bani Israel
among all the tribes, and in the fourth and seventh verses of the Sura Isra'ah, it
mentions their fate and destiny and promises them revenge in two time because
of their great corruption and rebellion. This study seeks to explain the important
axes of these verses by focusing on the first verses of Sura Isra, using a
comparative interpretation approach and a library approach, which include: the
concept of the Divine Judgment; the concept of "ALketab"; the corruption of the
Israelites; Divine revenge on the two great corruptions - how the Israelites
returned to power and finally the revenge of the oppressor nation. The process of
this analysis reveals, however, that regarding the corruption of the Bani Israel,
the dominant and widespread theory among the commentators is that these two
stages of corruption have taken place in the history of the Israelites and that the
statements of the Prophetic Verses are news of the past and the commentators
are in principle It is common ground that these corruptions took place on both
sides of the Israeli side, but their comparative study reveals many major
drawbacks to the theory, so the theory is highly disputed. However, he has put
forward another theory that could be in line with the political and content
propositions of the verse
Machine summary:
فرآیند این واکاوی نشان میدهد هرچند درباره افساد مرتین بنیاسرائیل، نظریه غالب و شایع در بین مفسران آنکه این دو مرحله از فساد در تاریخ بنیاسرائیل رخ داده و گزارههای آیات گزارهای اخباری از گذشته است و مفسران در اصل این قضیه که این فسادها رخ داده و در هر دو نوبت بنیاسرائیل انتقام گرفته شدهاند اشتراک دارند، اما با بررسی مقایسهای آنها به دست میآید اشکالات عمده و متعددی بر این نظریه قابل طرح است از این رو نظریه یاد شده به شدت مورد تردید است در این حال نظریه دیگری را ارائه کرده که میتواند با گزارههای سیاقی و محتوایی آیه همخوانی داشته و به عنوان یک نظریه رقیب مطرح گردد دستاورد ارائه این نظریه آن است که با توجه به اشکالات نظریه نخست امکان اینکه این افساد مربوط به آینده باشد تقویت شده و احتمال اتفاق آن در آخرالزمان و عصر ظهور یا نزدیک بدان با توجه مویداتی تقویت میگردد.
برخی از مفسران بزرگ بر این باورند که این واقعه نیز مانند واقعۀ پیشین رخ داده و تمام شده است (ابنعاشور تونسی، 1984م: ج14، 32؛ جوادی آملی، تفسیر سورۀ اسراء)، چنانکه علامه طباطبایی مینویسد: بار دوم قریب به یک قرن قبل از میلاد در زمان پادشاه روم به نام «اسپیانوس» بود که وزیر خود را به نام «طرطوز» برای کشتار بنیاسرائیل و ویران کردن بیتالمقدس گسیل گرد.