Abstract:
هدف این مقاله جستجوی راهکاری است که بتواند چالش "هست" و "باید" را در تعلیم و تربیت حل نماید. از این نظرگاه مربیان تربیتی با یک چالش منطقی روبرو هستند که در مبانی تعلیم و تربیت قابل حل نیست. به این صورت که یک مربی نمیتواند با پیش فرضهای علمی پدیدهها به "باید" تربیتی برسد. لذا در تعلیم و تربیت باید به دنبال تبیینی بود که بتواند ارتباط بین "هست" و"باید" را حل نماید. این تبیین در فلسفه ملاصدرا به شیوهای تحلیلی –استنتاجی ممکن میشود. از نظر ملاصدرا اعمال نفس را میتوان به دو دسته طبیعی و اختیاری تقسیم کرد. در اعمال طبیعی چون جذب و دفع نفس مبدا اصلی است و صدور عمل از نفس تابع آثار ذاتی نفس است در اینجا پیش فرضهای علمی میتواند کارساز باشد. اما در اعمال اختیاری که مسبوق به علم و اراده میباشد افعال نفس نیازمند تبیینی غایتنگر است که بتواند "باید" تربیتی را با توجه به جهت مشخص شده تعیین نماید. این مقوله در دیدگاه ملاصدرا با نگاه غایتمندانه به تربیت انسان قابل حل است که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
This article searching for a way to solve “is” and “must” challenges in education. Educators are faced a logical challenge that cannot be solved based on scientific principles of education. In this way an educator cannot use educational “must” according to scientific defaults of evident. Therefore, we should find a way in order to resolve the relationship between “must” and “is” in education. This explanation is soluble in Molla Sadra’s philosophy that will be discussed in the present article. According to Molla Sadra, acts of self can be divided in to natural and optional categories. Because the self-absorption and excretion in natural acts is the main source and export act of self is the self intrinsic effects, so the pre-scientific assumptions will be used. But in optional acts of self which based on science and will, self acts need perspective end and explanation that is soluble in Molla Sadra‘s viewpoints. Using this explanation, “is” and “must” challenges are soluble in educational acts.
Machine summary:
در نگاهی ديگر انسان دو بعدي و داراي دو بعد «روح» و «بدن» تصور شده است؛ که البته در رابطه و نحوهی تعاملات بعد روحاني و بعد جسماني نيز نظرات مختلفي وجود دارد و بعضاً معتقدند که "بايد يا ايدئولوژي" از غايتمندي روح بر ميخيزد.
اين تبيين در «اصالت وجود» و «حرکت جوهري» كه به زعم نویسندگان ازجمله اصول بنيادين فلسفه صدرايي است بيان شده است، که از آن ميتوان بر مبناي اصل اصالت وجود و رابطه بين روح و بدن و يا حرکت جوهري، تبيين «هست» و «بايد» تربيتي را دنبال كرد.
به اين منظور براي محقق دو سوال اصلي مطرح است: 1- آيا بين «هست» و «بايد» تربيتي رابطهاي وجود دارد؟ به عبارت ديگر آيا ميتوان از واقعيات، نتايج ارزشي و اخلاقي و يا "بايد" تربيتي به دست آورد؟ 2- در صورت وجود رابطه بين "هست" و"بايد"، نوع رابطه به چه صورت است و چگونه ميتواند در مسايل تربيتي اثرگذار باشد؟ روش این پزوهش کیفی در مرحله گردآوری اطلاعات از نوع اسنادی و در مرحله تحلیل اطلاعات از نوع استنتاجی است.
در پاسخ به سوالات مطرح شده مبني بر اينکه آيا بين «است» و «بايد» تربيتي رابطهاي وجود دارد و در صورتي وجود رابطه آن رابطه به چه صورت است، ميتوان گفت اولاً: از آنجا که نفس انسان با حرکت جوهري دائماً در حال حرکت به سمت کمال خود بوده و غايت نهايي آن مشاهده معقولات و اتصال به مرتبهی بالای هستي است، حرکت وي غايتمند و غايت آن مشخص است.