Abstract:
تلاش مقاله حاضر بر روشن کردن مقصود کاسوت از ارائه هنر مفهومی و شرح چگونگی مخالفت او با زیباشناسی و فرمالیسم با توجه به ریشههای ویتگنشتاینی اقدامات او است. همچنین برای ارزیابی آنچه کاسوت میگوید و آنچه نشان میدهد مقاله «هنر بعد از فلسفه» و یکی از آثار سری «یک و چند چیز» مطالعه میشود. این مطالعه نشان میدهد با اینکه کاسوت در مقاله مذکور با ابتنا بر شباهت خانوادگی از رویکرد تعریفگرا برای مفهوم هنر میگذرد، اما جستوجو در شرایط هنر با اتکا به ایده به صورت ایجابی به مفهومی باز از هنر میانجامد که امکان تعیین شرایط لازم و کافی برای این مفهوم ندارد. افزون براین، هر یک از مصادیق یا آثار هنری با اتکا به ایده درون مفهوم بازِ هنر قرار میگیرند. معنای هر یک از آثار کاسوت برای نمونه یک و سه صندلی، درون خودشان و متکی به زمینه شکلگیری آنها؛ و در چینش ممکنِ سه صندلی در تطابق با گزاره «یک و سه صندلی» رقم میخورد. کاسوت آثار هنری را به عنوان عرصه نمایش همریختی با آن گزارهها به عنوان تصویر اندیشه معرفی میکند. بدین طریق هنرمند در بند فاز خودبیانگری یا بیان احساسات لحظهایاش نسبت به ایده آن نیست و در حال فراهم کردن وضعی از امور، یا تصویری برای یک گزاره تحلیلی است. مطالعه آرا و آثار کاسوت با تـأملی بر آرای ویتگنشتاین نشان میدهد روش او به صورت سلبی گذر از استلزامات فرمالیستی، دغدغه زیباگرایی، تزیین، فرمهای ادراکی، بصری و استتیکی را پیشنهاد میکند. اثر یک و سه صندلی، با چالش در تعریف ذاتی هنر، در شرایط بازنمایی بین مفاهیم زبان، مصادیق تجربی و تصاویر آنها کندوکاو میکند. اما در نهایت، در بند بازنمایی و همارزی گزارههای منطقی و وضع امور یا اندیشه و تصویر آن، باقی میماند. این خود نوعی فرمگرایی و بازنمایی بین عرصه گفتار و تصویر است. امکانهایی در ویژگی منحصر بفرد هنر، در ظرافتهای نگاه، در باقیمانده و مازاد نگاه، در شواهد ارزیابیناپذیر و حتی در ارائه امر غیرقابل بیان و در رابطه گفتار و تصویر وجود دارد که به هنر توان کنارهگیری از رابطه بازنمایانه را میدهد. این امکانها از سوی کاسوت در این مقاله و اثر مذکور نادیده گرفته شده است.
This article tries to elucidate Kosuth’s intention in the presentation on conceptual art. It focuses on an explanation about his opposition on aesthetics and formalism with regard to the Wittgensteinian origin of his measurements. For evaluation of what this artist said and what he performed in his artistic works, we concentrate on the artist’s article entitled “art after philosophy”. We also study and analyze one of his works from series called “one and a few things”. This study shows that Kosuth with relying on “family resemblance” avoids presenting a decisive definition for the concept of art. His research in the conceptual condition of art production leads to the formation of an open concept for Art. So Kosuth hasn’t provided the necessary and sufficient condition for the definition of art. He has created assemblage like “one and three chairs” which is comprised of three parts. One belongs to the definition of a dictionary. The second is a real object in the world. The third is a representational photograph. This whole assemblage is designed equivalent to the proposition “one and three chairs”. So the artist avoids expressing himself, his sentiment, feeling & senses. We conclude that the artist tries to make ready a kind of “state of affairs” for an analytical proposition. This type of proposition doesn’t say anything about the world. It is repetitive. Kosuth shows an advanced and conceptual form of art presentation. He avoids presentation of perceptual, ornamental and optical forms. These kinds of new forms entangled in the enclosed circle of discourse and picture of thought. At last, they aren’t able to go beyond the circle of representation. They neglect to take into account unpredictable effects.