Abstract:
وجود احادیثی در صحیح بخاری و مسلم و اعتماد بر آنها مبنی بر جادو شدن پیامبر اسلام (ص) موجب شده است که عدهای از مفسران و محدثان اهل سنت، سبب و شان نزول دو سوره فلق و ناس را مرتبط با سحر شدن آن حضرت، توسط شخص به نام لبید بن اعصم یهودی بدانند، از این رو سحر شدن پیامبر (ص) را مخالف عصمت آن حضرت و منافی با شان نبوت ندانستهاند. این مقاله پژوهشی است در پاسخ به این سوال که آیا مسحور شدن پیامبر اسلام (ص) بر اساس بعضی احادیث، توسط لبیدبن اعصم در مدینه میتواند سبب نزول (معوّذتین) دو سوره فلق و ناس باشد؟ با توجه به اختلاف مفسران در مکی و مدنی بودن این دو سوره و وجود روایات معارض دیگر در شان نزول این دو سوره و ضعف سندی و محتوایی روایات سحرالنبی، همچنین سبک و سیاق سوره فلق و ناس که رنگ و بوی مکی بودن دارند، نمیتوان شان نزول این دو سوره را جریان سحر و جادو شدن پیامبر اسلام (ص) دانست.
Some of the Ahadith in Sahih al-Bukhari and Sahih al-Muslim about casting a magic
spell on Prophet Muhammad have made Sunni commentators and Muhaddithin relate
the circumstance of revelation for Surah al-Falaq and Surah an-Nas to casting a magic
spell on Prophet Muhammad by someone called Labid bin A’sam Yahudi. Sunni
commentators thus recognize that this event is not against the infallibility of the Holy
Prophet and his dignity of Nabuwwat. This article aims to answer this research question:
Can the event of casting a magic spell on the Holy Prophet by Labid bin A’sam in
Medina, as it is mentioned in some of the Ahadith, be the circumstance of revelation for
Surah an-Nas and Surah al-Falaq? The results of the study show that due to some
discrepancies between commentators on whether these chapters are Makki or Madani,
some contradictory traditions on their circumstance of revelation, the referential and
conceptual weakness of the traditions about the magic spell on the Prophet, and stylistics
of the above chapters having a Makki context, it is concluded that the circumstance of
revelation for the above chapters cannot be attributed to the event of casting a magic
spell on the Holy Prophet.
Machine summary:
این مقاله پژوهشی است در پاسخ به این سوأل که آیا مسحور شدن پیامبر اسلام(ص) بر اساس بعضی احادیث، توسط لبیدبناعصم در مدینه میتواند سبب نزول معوِّذَتَین باشد؟ با توجه به اختلاف مفسران در مکی و مدنی بودن این دو سوره و نیز وجود روایات معارض در شأن نزول آنها و ضعف سندی و محتوایی روایات سحرالنبی، و همچنین سبک و سیاقِ سورههای فلق و ناس که رنگ و بوی مکی بودن دارند، نمیتوان شأن نزول این دو سوره را جریان سحر و جادو شدن پیامبر اسلام(ص) دانست.
پیشینۀ تحقیق عدهای از محدثان و مفسران در کتابهای حدیثی و تفسیری، مباحثی را در توضیح و یا نقد حدیث سحرالنبی بیان کردهاند، مثل شرح عسقلانی بر صحیح بخاری به نام «فتح الباری» که تقریباً بهطور مفصل دربارۀ حدیث سحرالنبی و مفردات آن توضیح داده است؛ ولی کتاب یا مقالهای مستقل با توجه به شأن نزول سورۀ فلق و ناس در این زمینه نوشته نشده است، مگر از ابوعبدالرحمن مقبلبنهادی الوادعی، که مطالبی را بهعنوان کتاب جمعآوری کرده به نام «ردود اهل العلم علی الطاعنیین فی حدیث السحروبيان بعد محمد رشيد رضا عن السلفية» که منظورشان از حدیث سحر، همان سحرالنبی است.
3- نقد سخن موافقان الف: سحرالنبی، سبب یا شأن نزول باتوجهبه حدیث سحرالنبی در منابع روایی آیا میتوان گفت که سبب و شأن نزول سورههای فلق و ناس بهخاطر سحر شدن پیامبر(ص)، توسط لبیدبناعصم در مدینه است و یا اینکه اساساً این دو سوره در مکه نازل شده و ارتباطی با سحر شدن آن حضرت ندارند؟ قبل از ورود به بحث، برای پاسخ به این سوال در توضیح مختصری باید گفت بهطورکلی لازم است براى دانستن معنا و تفسير كامل هر آيه و سوره، به شأن نزول آن رجوع كرد تا كاملاً جوانب آن روشن شود.