Abstract:
هنر پرسش کردن از خدا را با قبول بندگی آغاز کنید. با فرمان خدا، از فضل خدا پرسش کنید. ایلیاد، در چند برگ نخست خود، ترس ده ساله قهرمانان و پهلوانان آخائی را در جنگی سخت نمایش می دهد. اولیس، پهلوان هزار چاره گر را که در کنار پهلوانان یونانی، نقش پر رنگ دارد، و کارهای برجسته وی در حماسه ادیسه به تصویر کشیده می شود، با ترس پیش می برد. آغازگر چند برگ نخست از سروده هومر، در حماسه ایلیاد، با درخواست از الهه شعر آغاز می شود و هومر از او می خواهد شعری بسراید. هومر از الهه شعر می خواهد، الهه خشم را به صدا درآورد و از نگرانی آخیلوس، قهرمان و پهلوان بزرگ یونانی ها، دفتر شعری را پر سازد. برای تشویق الهه شعر و این که او را وادار به اجرای درخواست خود کند، از پله، پدر آخیلوس یاد می کند، که الهه با یاری از نیروی دو پدر و پسر به وجد آید و درخواستش اجابت شود و نیز، بتواند حس شاعر را برانگیزد. شعر از ورای ذهن و روان بر تارک لوح نقش می بندد و بر جریده یادگار هومر، جهان شمول می شود. در همان ابتدا، ترس از گروگان گرفتن دختر کاهن معبد و ترس از قربانی در درگاه آپولون در کنار ترس جنگ افروزانی مانند آگاممنون و منلاس و نیز ترس هکتور قهرمان محبوب مردم تروا آشکار می شود. ترس هلن از بدنامی و ترس اولیس از نرسیدن به سرزمین ایتاکا، و نیز ترس تلماک پسر اولیس در حماسه ایلیاد نمود دارند. نقش آفرینان حماسه هومر از چیزی که نمی شناسند، می ترسند. در اساطیر از اهریمن، از دیو، از تاریکی می ترسند. شاید سبب همه ترس ها، نادانی باشد. ترسوها برای هر پدیده ای خدایی فرض می کرده اند، تا با پناه بردن به آن بر ترس غالب شوند.
Machine summary:
به نظر می رسد، این مرد بزرگ با تصور این که خدای مرگ اگر نام و نشانی او را نداشته باشد، روزی دیرتر به سراغش می آید و یا ممکن است نیاید؛ در دو اثر بزرگ و حماسی خود، نام و نشانی از خود ثبت نمی کند ولی، کاوشگران مشتاق و جستجوگران تیزبین، شواهد و مدارکی به دست آورده اند که بیشتر اطلاع از آداب و رسوم، شغل ها، خانه ها، ابزار کار و سلاح های یونانیان باستان می دهند؛ که در هیچ کدام از اینها نام هومر حک نشده است.
از الهه شعر می خواهد در سرایش ابیات شعرش که از هرم الهه خشم فرو می ریزد و دردهای جانکاه مردم آخائي را از کاسه صبر خود لبریز می کند، حماسی و دل انگیز باشد؛ در حالی که آنان به کام الهه مرگ رفته اند تا با خشنود شدگی کام الهه مرگ، امید در بازماندگان کم رونق نگردد و خدایان و به خصوص زئوس که خدای بزرگ و از المپ نشینان است، دمی وقفه در کشت و کشتار بدمد و کشته شدگان به خاک سپرده و مجروحان تیمار شوند و اسیرانی که چشمشان از شدت خشم، نزدیک است از حدقه بیرون زده شود، دست نیاز به سوی زئوس دراز کنند و بخواهند که با اهدای قربانی از جان آن ها بگذرد، که کشته ها زیاد شده اند.
کریزس پدر کریزئیس به آگاممنون و منلاس گفت: ای فرزندان آتره، شما نیز ای مردم آخائی که ساق بندهای نیکو دارید، امید است خدایان که در کوهستان المپ جایگزین اند، شما را یاری کنند تا شهر پریام را ویران کنید و سپس بی رنج به سراهای خود بازگردید.