Abstract:
هدف از این مطالعه تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد فراشناخت موریتس و رویکرد فراشناخت ولز بر نشخوار فکری زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری بود.اختلال وسواس جبری یک اختلال نسبتاً شایع است که در سراسر جهان تحت تشخیص و درمان است . در این مطالعه تعیین اثر بخشی درمان مبتنی بر رویکرد فراشناخت موریتس و رویکرد فراشناخت ولز بر نشخوار فکری زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری کلیه زنان متقاضی درمان نشخوار فکری مراجعه کننده به کلینیکها و مراکز مشاوره شهرستان بروجرد در سال 1397 و جهت انتخاب نمونه مورد مطالعه، از روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس 45 نفر انتخاب شد که به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش و کنترل و پیگیری 15 نفره تقسیم شدند.ابزار مطالعه پرسشنامههای استاندارد نشخوار فکری بود. این مطالعه بصورت نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل نابرابر و با دوگروه کنترل و دو گروه آزمایش بود. تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از اثر بخشی یکسان هر دو رویکرد فراشناختی ولز و موریتس بر درمان نشخوار فکری در زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری بود.یافته های پژوهش نشان داد که رویکرد فراشناخت ولز و موریتس در درمان نشخوار فکری زنان خانه دار کاربرد دارد.نتایج حاکی از اثر بخشی هر دو رویکرد فراشناختی ولز و موریتس بر درمان نشخوار فکری در زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری بود.واژه های کلیدی: رویکرد فراشناخت ولز ، رویکرد فراشناخت موریتس ، نشخوار فکری، اختلال وسواس جبری.
The aim of this study was to determine the effectiveness of treatment based on Moritz metacognitive approach and Wales metacognitive approach on housewives' mental rumination with obsessive-compulsive disorder. Obsessive-compulsive disorder is a relatively common disorder that is diagnosed and treated around the world. In this study, the effectiveness of Moritz metacognitive approach on housework of housewives with obsessive-compulsive disorder was examined. The statistical population of all women seeking intellectual rumination therapy referred to clinics and counseling centers in Boroujerd city in 1397 and to select the sample, non-random sampling methods were selected, were randomly divided into. This study was.Data analysis showed that both Wolves and Moritz metacognitive approaches had the same effect on the treatment of ruminants in housewives with obsessive-compulsive disorder. The results suggest that both the Wales and Moritz metacognitive approaches to the treatment of rumination in housewives with obsessive-compulsive disorder have been shown to be effective. led to a decrease in intellectual rumination in the housewives with obsessive-compulsive disorder.
Machine summary:
تجزيه و تحليل داده ها حاکي از اثر بخشي يکسان هر دو رويکرد فراشناختي ولز و موريتس بر درمان نشخوار فکري در زنان خانه دار داراي اختلال وسواس جبري بود.
در مدل موريتس بعضي از تکنيک ها و تمرين هاي درمان وسواس جبري 1 2- Posttraumatic Stress Disorder(Ptsd) 3- Osessive-Compulsive Disorder 4-Social Anxiety Disorder(Sad) 5- Metacognitive-Therapy(Mct) 6- Neutralization 7- Behavioral Inhibition 8- Confidence 9- Avoidance 10- My Metacognitive-Therapy For (Mymct) 11- Moritz براساس "رويکرد پذيرش و تعهد درماني" (ACT) ٢٠، از جمله تکنيک هايي که استيون هيز در نوادا، ايالات متحده آمريکا به کار مي برد و روانشناسي مثبت نگر طراحي شده اند.
اين مطالعه با هدف تعيين اثربخشي درمان مبتني بر رويکرد فراشناخت موريتس و رويکرد فراشناخت ولز بر نشخوار فکري زنان خانه دار داراي اختلال وسواس جبري انجام شد.
پس ميتوان نتيجه گرفت که شرکت در کلاس هاي رويکرد فراشناخت موريتس و رويکرد فراشناخت ولز، بر نشخوار فکري زنان خانه دار داراي اختلال وسواس جبري تاثيرگذار بوده است .
به عنوان اولين نتيجه مشخص گرديد که درمان مبتني بر رويکرد فراشناخت موريتس و رويکرد فراشناخت ولز بر درمان نشخوار فکري زنان خانه دار داراي اختلال وسواس جبري موثر است .
نتيجه حاصل از فرضيه اصلي اثر بخشي درمان مبتني بر رويکرد فراشناخت موريتس و رويکرد فراشناخت ولز بر درمان نشخوار فکري زنان خانه دار داراي اختلال وسواس جبري بود.
نتايج حاکي از اثر بخشي هر دو رويکرد فراشناختي ولز و مورتيس بر درمان نشخوار فکري در زنان خانه دار داراي اختلال وسواس جبري بود.
نتايج نشان دادند که هر رويکرد ذکر شده در گروه هاي آزمايش منجر به کاهش نشخوار فکري، زنان خانه دار داراي اختلال وسواس جبري شدند.