Abstract:
جبایی یکی از بزرگترین مفسران و نظریه پردازان معتزلی در قرن سوم است. آرای وی همواره مورد استفاده و استناد مفسران دیگر بوده است. نظریه های جبایی قرن ها محل بحث علمای شیعی و حتی اهل سنت بوده اند. شیخ طوسی در مسیر دفاع از عقاید شیعه در تبیان موارد متعددی از آرای معتزلیان را نقل و گاه نقد کرده است. سید بن طاووس، نوادۀ شیخ طوسی، نیز در سعدالسعود مجادلات بسیاری با مفسران معتزلی دارد. از آن جاکه شیخ طوسی در تبیان و سید بن طاووس در سعدالسعود، در مقایسه با دیگر مفسران، به آرای جبایی بیشتر پرداخته اند، وجوه اشتراک و تفاوت نقل و نقد این دو عالم بزرگوار در این مقاله بررسی خواهد شد. در حالی که سیدبن طاووس، با رویکردی منتقدانه و با دیدگاه های متفاوتی از مفسران یشین با استناد به شواهد قرآنی، روایات و اقوال دیگر مفسران برخی از اشتباهاتی که جبایی در تفسیر و فهم آیات داشته را پاسخ می دهد، شیخ طوسی در تبیان بارها اشاراتی به تفسیر جبایی داشته که گاه آن ها را نقد و گاه نظر وی را ستوده است.
Jabie is one of the greatest commentators and theorists of the Mu'tazilite in the third century. His votes have always been used and cited by other commentators. The glorious theories of centuries have been the subject of discussion among Shiite scholars and even Sunni scholars. Seyyed bin Tawoos, the Sheikh Tusi nobleman, also has many discussions with the Mu'tazilian commentators in Saad al-Sa'd. Since Sheikh Tusi in Tebian and Seyyed bin Tavous in Saad al-Sa'd, compared with other commentators, have been focusing more on arrogance the points of sharing and the difference in the quotes and critique of these two magnificent worlds will be examined in this article. While Sayyed bin Peacock, with a critical approach and with different perspectives from others commentators, based on Qur'anic evidence, narrations, and other accounts of the commentators, responded to some of the mistakes made in interpreting and understanding the verses Sheikh Tusi, in his writings, repeatedly referred to a commentary that he sometimes criticized and praised
Machine summary:
سيد در زمينه ي نقد روشي ، جبايي را به علت استفاده نکـردن از تفسير ابن عباس ، که از مشهورترين تفاسير نزد مردم است ، شماتت ميکند و علت اين امر را دشمني جبايي با بني هاشم ذکر کرده است (ابـن طـاووس ، ١٣٨٦: ٣٣٨).
سيد با توجـه بـه آيـات ٧ حديـد ٢، ١٣٣ انعـام ٣ و ١٢٩ اعـراف ٤، «اسـتخلاف » را جانشيني معنا ميکند و دليل اين اشتباه جبايي را ناآگاهي به زبان عربي دانسته است (ابن طاووس ، ١٣٨٦: ٤٢٩) همچنين سيد «تعصّب و پيروي از هواي دنيا» را عامـل دوگانگي در تفسير جبايي و هم مسلکان وي مي داند چرا که جبايي و امثال او بارهـا در کتاب هايشان ذکر کرده اند که انتخاب خلفاي اربعه با بيعت مـردم بـوده و پيـامبر (ص ) از دنيا رفته و هيچ نصّي را در انتخاب خلافت هيچ کسي باقي نگذاشته اسـت ، پس چگونه جبايي ، در خلاف اين سخن و با بي حيـايي ، عنـوان کـرده کـه مـراد از «استخلاف »، خلفاي اربعه هستند و اين تعيين از سوي خدا و رسول خدا (ص ) بوده است ؟ (ابن طاووس ، ١٣٨٦: ٤٢٣) سيد، جبايي را ذيل تفسير آيه ي ٤ يوسف (ع ) به علت «تسلط نداشتن بر قرآن » مؤاخذه کرده و از اينکه جبايي سجده ي ظاهري والدين و برادران يوسف (ع ) را به خضوع معنا کرده است ، اظهار تعجب ميکند.