Abstract:
پژوهشهای بسیاری دربارۀ رویکرد فوکو به انقلاب اسلامی ایران انجام گرفته، اما هیچکدام به رابطۀ آن با فلسفۀ یونان باستان اشاره نکرده است. هدف این مطالعۀ تطبیقی نشان دادن این نکته است که بدون فهم فلسفۀ یونان و نقد مسیحیت، علت حمایت فوکو از انقلاب روشن نخواهد بود. ازاینرو پرسش مقالۀ حاضر این است که از دید فوکو، چه رابطهای میان انقلاب شیعی ایران و فلسفۀ یونان باستان وجود دارد؟ آیا چنین قرینهسازیهایی موجه است؟ از دید فوکو، پارهسیا عنصر بنیادین مشترک میان فلسفه یونان و تشیع است. سه مفهوم «شهید»،« آفرینش سوژه» و «مرجعیت» از ویژگیهای پارهسیایی شیعی است. از دید او، غایت پارهسیا و تشیع، تبدیل افراد به سوژههای خودآیین است. او دریافتی متفاوت از مفهوم سیاسیِ «انقلاب» پیشنهاد میکند، همانگونهکه تشیع را همچون معنویت سیاسی فهم میکند. هدف این مقاله، کشف خاستگاه فلسفیِ رویکرد فوکو به انقلاب است.
Many investigations have been done about Foucault's approach to Iran Islamic Revolution, but none of them did not explain its relation with ancient Greece philosophy. One main objective in this comparative literary study is to argue that Without understanding of Greece Philosophy and critic of Christianity, it did not Reveal cause of Foucault's protection of Revolution. Therfore, the main question here is that what relation is between Iran Shiite Revolution and Ancient Greece Philosophy? Do this similitudes is justifiable? In Foucault' view, Parrhesia is common point between Greece Philosophy and Tashayyu. Concepts of "Martyr", "the creation of subjects" and "Marjiyat" are features of Shiite Parrhesia Practice. Foucault maintains aim of Parrhesia and Tashayyu is the conversion of person into autonomous subjects. He has different understanding of political concept of Revolution , such as he understands Tashayyu as a political spirituality. this Paper reveals Philosophical origin of Foucault's approach to Revolution.
Machine summary:
در حقیقت ، تشیع ، شکلی از معنویت گرایی سیاسی را ممکن کرده بود که تنها در یونان باستان اثری از آن میتوان یافت ؛ معنویتی که با ظهور مسیح ت ی و به تبع آن ، غلبۀ مدرنیته به تمامه به محاق رفت : «ارتباط معناداری وجود دارد ب ن ی علاقۀ فوکو به ایران و آثار او دربارة مسیح ت ی » (٢٠٠٠:١٣٧ ,Carrette).
اگرچه روایت فوکو از تشیع بسیار متأثر از هانری کربن و علی شریعتی است ، ب ش ی از هر چیز، نوعی اخلاق «رابطه با خود» در میان فیلسوفان یونان باستان بود که ایده های معنوی انقلاب اسلامی ایران را برای فوکو دسترس پذیر ساخت .
تاکنون ، پژوهش های بسیاری با محوریت «فوکو و انقلاب اسلامی ایران » انجام گرفته است ، اما هیچ کدام به تأثیر فلسفۀ یونان باستان بر رویکرد فوکو به انقلاب ایران اشاره ای نکرده است ؛ مقالۀ حاضر کوشیده با تمرکز بر مبانی فلسفی سیاست ورزی فوکویی، این خلأ پژوهشی را پوشش دهد.
این سخن فوکو که چنین انقلابی نحوی «سبک زیستن »، «آفرینش سوژه » یا «اراده به تغییر ریشه ای زندگی » (فوکو، ١٣٨٠: ٦٧) است ، یادآورد تعبیر شریعتی از مفهوم «خودسازی انقلابی » است : «انسان نمیتواند در یک انقلاب اجتماعی ، صادقانه ، مطمئن و تا نهایت راه ، وفادار و راستین بماند، مگر اینکه ، پیش از آن ، و هماهنگ با آن ، خود را انقلابی ساخته باشد و بسازد.