Abstract:
بررسی انتقادی و بنیادین اصول موضوعۀ هر علمی، به شناخت و پیشرفت آن علم کمک میکند. «تعریف» به عنوان یک علم پیشین، از پیشفرضهایی برخوردار است. بررسی و تجدید نظر در این اصول، با توجه به مشکلات تعریف اجتنابناپذیر است، زیرا این منطق با برخی پایههای فلسفۀ اسلامی ناسازگار است و پاسخگوی نیاز فلسفه نبوده؛ از این رو، محکوم به زوال خواهد بود. اکنون سوال اصلی این جستار آن است آیا مبانی فلسفی منطق ارسطویی قابل قبول است؟ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، نخست اصول موضوعۀ منطق ارسطویی را تببین کرده و سپس، به بررسی و نقد این اصول پرداخته است و تعارضهای این اصول را با حکمت متعالیه بیان نموده و سرانجام، ناکارآمدی این نظام منطقی را به نمایش گذاشته و در پایان، نظامی کارآمد بر پایۀ تفکّر سیستمی پیشنهاد داده است.
Machine summary:
بررسی و تجدید نظر در این اصول، با توجه به مشکلات تعریف اجتنابناپذیر است، زیرا این منطق با برخی پایههای فلسفۀ اسلامی ناسازگار است و پاسخگوی نیاز فلسفه نبوده؛ از این رو، محکوم به زوال خواهد بود.
از دیدگاه ارسطو، هر چیزی دارای ذات است و تمام حقیقت این اشیاء را ذاتشان تشکیل میدهد و اگر شیء ذات نداشته باشد، نمیتوان در مورد ذات آن اندیشید یا سخن گفت (Aristotle, 1995: 25).
بنابراین، ماهیّت در طول حرکت وجودی امری فرضی است، چرا که اگر در هر لحظه در یک مقوله باشد، آنگاه تغیّر در ماهیت ایجاد میشود و این محال است (طباطبایی، 1386: 3/793).
سوم: اگر تعریف بر پایۀ ماهیّات ثابت صورت گیرد، در صورت شناخت ماهیّت، آنگاه علم انسان به اشیاء تغییر ناپذیر است، در حالی که همۀ معرفتهای بشری تغییر میکنند و تکامل مییابند و از یکدیگر تأثیر میپذیرند، چرا باید شناخت ما از حقیقت را ثابت پنداشت و لازم میآید که به رغم تحوّلات معرفت بشری، تعاریف حقیقی همچنان بدون تغییر بماند و منسوخ نشود؛ در حالی که تعریف از علوم دیگر تأثیر میپذیرد و با گذشت زمان تغییر میکند.
مشکلات شناخت بر اساس صفر و یک اول: این مبنا، با تشکیک وجودی که فلاسفه قائل هستند در تضاد است، زیرا علم به شیء نسبی است.
چنانچه این تغییر در حرکت جوهری ثابت شده است، باید پدیدهها را با توجه به سایر پدیدهها و محیط تعریف کنیم، زیرا محیط میتواند در شناخت شیء اثرگذار باشد.
Keywords:
تعریف
،
اصول موضوعه
،
منطق ارسطویی
،
منطق تعریف
،
تفکّر سیستمی