Abstract:
معاد جسمانی، از مطالب بحث برانگیز و حسّاسیتزا در طول تاریخ تفکّر فلسفی و کلامی در حوزۀ اندیشۀ اسلامی بوده است. ریشۀ نزاع و کشمکشها به آنجا بر میگردد که متون دینی دربارۀ کیفیت، معاد دارای ظواهر متشابه است و ارجاع آنها به محکمات، به رسوخ در علم نیازمند است. بدون شک، رسوخ نسبی در علم، نیازمند آراسته بودن به مبادی عقلی مبتنی بر نظام و دستگاه متقن معرفتشناختی است، تا مانع آن شود که در تبیین کیفیت معاد جسمانی از جادۀ صواب به دامن مادّهگرایی و دنیاگروی، مسیر تغییر نکند. بدون این سرمایه، تعبّد به ظاهر مجمل نقلیات و چشم فروبستن از تحلیل و تبیین دربارۀ کیفیت معاد، سالمترین راه میباشد. بسیاری از کسانی که دربارۀ متون معاد، ظاهر نقل را گستاخانه حمل بر معاد جسمانی به معنای عنصر دنیوی کردهاند، در امر مبدأ چنین جسارتی را به خرج نداده و متون را بر غیر معنای لفظی آن حمل کردهاند. ابنسینا، آگاهانه درصدد است متون دینی را در نظریۀ معاد خود مدّ نظر داشته باشد. تفصیل نظریۀ خویش را در رسالۀ «اضحویه»، بدون پرده و با تحلیل وافی به نگارش سپرده است. در دو اثر دیگر خود، یعنی «النجات» و «الشفاء» عبارتی را عیناً تکرار کرده که دستاویز قائلان به معاد عنصری گشته و آن را هم مؤیّد خویش دانستهاند! هم روش معادپژوهی عقلی را به کلّی مسدود دانسته و به نقل و تعبّد محوّل کردهاند. برخی از تفکیکیان، مضاف بر این، بر همین شاخه با شعف به فلسفهستیزی نیز پرداختهاند. دستیابی به نظر دقیق ابنسینا، ما را به آستانۀ فهم روشمند متون دینی، نزدیک و شبهۀ فلسفهستیزان و استفادههای نابهنجار را خواهد زدود.
Machine summary:
دربارهۀ رأی گروه اول كه تنها به معاد بدن قایل هستند، چنین توضیح میدهد: انگیزۀ آنها بر این رأی، این است كه در شرع سخن از بعث مردگان به میان آمده و آنها گمان نمودهاند چیزی كه در ذات انسان اعتبار دارد همان بدن است و چنان بغض خود را نسبت به حكما و عشق خود را در مخالفت با آنان، به افراط رساندهاند كه به انكار وجود نفس یا روح پرداخته و ابراز كردهاند كه ابدان با پدید آمدن حیات در آنها زنده میشود، بدون اینكه وجود حیات، همان وجود نفس برای بدن باشد و نفس، عرَضی است كه در آنها پدید میآید (ابن سینا، 1382: 97).
ابنسینا، اکنون آماده است تا وضع نظریهپردازی دربارۀ معاد را به پرسش بگذارد، با فرض این که امور اخروی، محسوس و قابل درک برای همگان نباشد چه راهی جز تمثیل و تقریب، پیش روی دین گشوده است تا مقصود را به آنها تفهیم کند؟ این کار هم اگرچه تا اندازهای به فهم کمک خواهد کرد، اما به سهم خود مشکلات دیگری پدید خواهد آورد.
اكنون اگر فرض كنیم امور اخروی روحانی غیر جسمانی باشد - كه درک حقیقت آن از نوباوگان ذهنی به دور باشد- راه شرایع در دعوت به آن و هشدار از آن، بر دلالت مستقیم بر آن نیست، بلكه به تعبیر از آنها با تقریب به ذهن از طریق تمثیلات میباشد و با این وضع چگونه وجود چیزی، دلیل بر وجود دیگری باشد؟ همهۀ سخن برای شناساندن مطلب به كسی بود كه جویای این است كه از خواص مردم باشد نه از عموم، كه البته ظاهر شرایع قابل احتجاج و استدلال در مانند این ابواب نیست (ابن سینا، 1382: 103).