Abstract:
نبود روشهای نو و پیشرفته در برداشت از قرآن کریم و منابع دینی یکی از کاستیهای اساسی مطالعات دینی به ویژه نظریهپردازی به منظور حل مسایل روز است. شهید صدر در زمرة اندک عالمان برجستهایست که از روشی نسبتاً نو سخن میگوید و با تبیینی منحصر به فرد از تفسیر موضوعی ویژگی فوقالعادهای به آن میدهد. این مقاله به خوانش انتقادی «استنطاق» در تفسیر موضوعی و «کاربست آن در نظریة سنتهای تاریخ در قرآن» میپردازد. مقاله، «استنطاق» را به عنوان تنها یکی از مراحل و فرایندهای تفسیر موضوعی و نظریهپردازی بر اساس قرآن بررسی میکند؛ و آن را همة تفسیر موضوعی در نظر نمیگیرد. هدف، تبیین استنطاق و مؤلفههای آن در تفسیر موضوعی شهید صدر و رهگیری میزان کاربست آن در نظریة سنتهای تاریخ است. مقاله به دو سؤال اساسی پاسخ میدهد: 1. مؤلفههای استنطاق در تفسیر موضوعی شهید صدر کداماند؟ 2. مؤلفههای یادشده در نظریة سنتهای تاریخ به چه میزان بهکار رفته است؟ تحقیق با روش تحلیل متن انجام میشود. با این توضیح که با دو متن مواجه هستیم متنی که از تفسیر موضوعی و نظریة سنتهای تاریخ سخن میگوید و متن قرآن کریم که نظریهپرداز نظریة خود را بر اساس مدلولهای آن صورتبندی میکند. طبعا تحلیل مدلولهای قرآنی، بر روش اجتهاد در دلیل لفظی قرآنی مبتنی است. آثار پرشماری در بارة تفسیر موضوعی شهید صدر نوشته شده است. تفاوت رویکرد این مقاله با آنها در این است که اولا ـ در آثار یادشده جز اندکی به طور گذرا بر عنصر نظریهپردازی در روش تفسیر موضوعی شهید صدر تکیه نمیکنند؛ ثانیا ـ هیچیک روش تفسیر موضوعی شهید صدر را به صورت مدلی مفهومی سامان نمیدهند؛ ثالثاً: در آنها فرایند استنطاق و میزان کاربست آن در نظریه پردازی بررسی نمیکنند.
Lack of new and developed methods in impression from the Holy Qur’an and religious sources is one of the basic shortcomings of religious studies, especially theorization, for solving the present day problems. Shahid Sadr is among the few eminent scholars who have spoken of a relatively new method and, with an exclusive explanation of thematic interpretation, gives it an extraordinary characteristic. This article deals with critical reading of “interrogation” (istintaq) [lit. inquiry from the Qu’an] in thematic interpretation and “its application in the theory of history traditions in the Qur’an”. The article examines “interrogation” as only one of the procedures and processes of the thematic interpretation and theorization based on the Qur’an; and do not regard it as the whole thematic interpretation. It is aimed at explanation of interrogation and its components in Shahid Sadr’s thematic interpretation and pursuit of the extent with which it is applied in the theory of history traditions. The article answers two major questions: 1. What are the components of interrogation in Shahid Sadr’s thematic interpretation? 2. To what extent has the mentioned component been used in the theory of history traditions? The research is carried out with the method of text analysis. It is to be explained that we face two texts; a text that speaks of thematic interpretation and the theory of history traditions, and the text of the Holy Qur’an according to which the theoretician organizes his theory on the basis of its denotations. Analysis of the Qur’anic denotations is based on the method of legal reasoning (ijtihad) in Qur’anic literal denotation. Countless works have been written about Shahid Sadr’s thematic interpretation. The difference of the approach used in this article with them is in that, firstly – only a few of the mentioned works have briefly relied on Shahid Sadr’s thematic interpretation method; secondly, none of them have organized Shahid Sadr’s thematic interpretation method in a conceptual model; thirdly, they would not examine the process of interrogation and the extent of its application in theorization.
Machine summary:
خوانش انتقادي استنطاق و کاربست آن در نظريۀ شهيد صدر * پيرامون سنت هاي تاريخ در قرآن سعيد بهمني١ چکيده : نبود روش هاي نو و پيشرفته در برداشت از قرآن کريم و منابع ديني، يکي از کاستيهاي اساسي مطالعات ديني به ويژه نظريه پردازي به منظور حل مسائل روز است .
مقاله به دو پرسش اساسي پاسخ ميدهد: ١- مؤلفه هاي استنطاق در تفسير موضوعي شهيد صدر کدام اند؟ ٢- مؤلفه هاي يادشده در نظريۀ سنت هاي تاريخ به چه ميزان به کار رفته است ؟ تحقيق با روش تحليل متن انجام مي شود، با اين توضيح که با دو متن مواجه هستيم : متني که از تفسير موضوعي و نظريۀ سنت هاي تاريخ سخن مي گويد، و متن قرآن کريم که نظريه پرداز، نظريۀ خود را بر اساس مدلول هاي آن صورت بندي ميکند.
در ميان کساني که از روش يا رويکرد استنطاقي در فهم و تفسير قرآن کريم سخن ميگويند، کمتر کسي همان چيزي را مراد ميکند که شهيد صدر مراد کرده است ؛ زيرا وي تنها تفسيري را موضوعي ميداند که منتج به نظريه بوده و بتواند بزرگ ترين مسائل بشر را حل کند.
اگر شهيد صدر برابر روشي که خود بيان کرده ، عمل ميکرد و نخست داده هاي قرآني مربوط را استخراج و تحليل ميکرد، سنت هاي تاريخي بسياري را در قرآن مييافت که اختيار و ارادة انسان هيچ نقشي در تحقق و جريان اصل آنها ندارد١؛ هرچند ممکن است از جهاتي مشروط به اراده و عمل انسان باشند.