Abstract:
در بیشتر پژوهش هایی که در مورد معماری ایرانی صورت گرفته است، محور به عنوان عاملی برای حرکت ذکر شده است. سوال این پژوهش این است که آیا با توجه پررنگ ترین اصول اولیه معماری ما، که می توان بعضی از آنها را "درونگرایی" یا "حجاب" نامید، محور-که خود نیز از عناصر یا کالبد های حاضر در معماری ایران بوده- می تواند عامل حرکت به این "درون" باشد؟ فرضیه این پژوهش، مفهوم حرکت در معماری ایرانی اسلامی را نه عاملی برای حرکت جسمی، بلکه به لحاظ جسمی، مفهومی برای سکون شونده به فضای معماری و شروع به سیر و حرکت معنایی در اندامها فضاهای این معماری می داند. این پژوهش با رویکرد تفسیری-تاریخی، با مطالعه کتابخانه ای و جمع آوی اسناد و مدارک معماری ایران، به بررسی مفهوم حرکت یا سکون در مورد معماری ایرانی پرداخته، و به روش مقایسه ای- تطبیقی، سعی در جمع بندی و تدوین معیارهایی برای حرکت و سکون و تحلیل و بررسی این معیارها در مورد نمونه های موجود در معماری ایرانی دارد. نتایج اولیه مطالعات، نشان می دهد که اندامهایی مانند محور، و یا سلسله مراتب، که در دیگر پژوهش ها به عنوان عاملی برای حرکت نشان داده شده اند، تاکید بر جنبه بازدارندگی و به وجود آوردن فاصله زمانی و مکانی به فضای خصوصی دارد تا وارد شونده به لحاظ روحی و معنوی برای ورود به فضای حریم شخصی افراد آماده شود، لذا یکی از اصلی ترین کلیدواژه هایی که این پژوهش به آن می پردازد، بحث زمان و رابطه آن با بحث حرکت و معماری می باشد.
Machine summary:
سؤال اين پژوهش اين است که آيا با توجه پررنگ ترين اصول اوليۀ معماري ما، که مي توان بعضي از آنها را "درونگرايي" يا "حجاب " ناميد، محور-که خود نيز از عناصر يا کالبد هاي حاضر در معماري ايران بوده - مي تواند عامل حرکت به اين "درون " باشد؟ فرضيۀ اين پژوهش ، مفهوم حرکت در معماري ايراني اسلامي را نه عاملي براي حرکت جسمي، بلکه به لحاظ جسمي، مفهومي براي سکون شونده به فضاي معماري و شروع به سير و حرکت معنايي در اندامها فضاهاي اين معماري مي داند.
نتايج اوليۀ مطالعات ، نشان مي دهد که اندامهايي مانند محور، و يا سلسله مراتب ، که در ديگر پژوهش ها به عنوان عاملي براي حرکت نشان داده شده اند، تأکيد بر جنبۀ بازدارندگي و به وجود آوردن فاصله زماني و مکاني به فضاي خصوصي دارد تا وارد شونده به لحاظ روحي و معنوي براي ورود به فضاي حريم شخصي افراد آماده شود، لذا يکي از اصلي ترين کليدواژه هايي که اين پژوهش به آن مي پردازد، بحث زمان و رابطۀ آن با بحث حرکت و معماري مي باشد.
به مدد هندسه و رياضيات ، يک فضاي مثبت مهم ، سلسله اي از حجم هاي منفي ايجاد ميکند؛ پيوند يک فضا با فضايي ديگر اساسا بر مبناي الگويي سه بخشي صورت ميگيرد؛ وصل (دروازه )، گذر، اوج » که نشان از سلسله مراتب دسترسي دارد (اردلان , ١٣٧٤, ص ١٦) براي مثال در طراحي اغلب باغ هاي ايراني سلسله مراتب از سر در ورودي يا گاهي ميدان و آب نمايي د بيرون باغ (جلوخان ) شروع و با گذشتن از هشتي و محور اصلي به کوشک باغ ميرسد.