Abstract:
در میان داستانهایی که در شاهنامة فردوسی، روایتهای مسعودی، بلعمی و چندی دیگر از منابع کهن دربارة بهرام چوبینه گفته شده، از جانوری ترسناک با نام «شیرکپی» یا «کپی» یاد میشود که در کوههای چین پدیدار گشته بود و مردم از رنج آن به ستوه آمده بودند. بهرام چوبینه به درخواست همسر خاقان به جنگ آن هیولا رفت و آن را از پای درآورد. در این جستار تلاش شده تا با نگرشی چند سویه، افسانة «شیرکپی» و ریشههای آن شناسایی شود.
Machine summary:
چنان بد که در کوه چین آن زمان دد و دام بودی فزون از گمان (ص2703، ب2323) ددی بود مهتر ز اسپی بتن بسر بر دو گیسو سیه چون رسن (ص2703، ب2324) تنش زرد و گوش و دهانش سیاه ندیدی کس او را مگر گرمگاه (ص2704، ب2325) دو چنگش بکردار چنگ هزبر خروشش همی بر گذشتی ز ابر (ص2704، ب2326) ورا شیرکپی همی خواندند ز رنجش بر و بوم درماندند (ص2704، ب2327) با بررسی بیتهای بالا درمییابیم که شیرکپی، جانور وحشیای که مردم چین از رنج آن درمانده بودند، دارای ویژگیهای زیر بوده است: 1ـ در میان ددهای بسیار زیادی که در کوههای چین وجود داشتند، یکی از آنها «شیرکپی» نام داشت؛ 2ـ این هیولا، یک حیوان وحشی بوده است؛ 3ـ جثّة آن از اسب بزرگتر است؛ 4ـ دو گیسوی بافته دارد؛ 5ـ رنگ بدنش زرد و رنگ گوش و دهانش سیاه است؛ 6ـ شیرکپی از دیدهها پنهان بوده است و کسی نمیتوانسته او را ببیند؛ 7ـ پنجههایش همچون پنجة شیر است؛ این شماره از دادهها هنوز آن اندازه نیستند که بتوانیم دربارة چگونگی آن هیولا و ریشههای داستانهای همبستهاش سخنی بگوییم ازاینروی، نیازمند بررسی بیتهای دیگری از شاهنامه هستیم.
Findley, The Turks in World History, Oxford University Press, USA, 2005.
Benn, China's Golden Age: Everyday Life in the Tang Dynasty, Oxford University Press, 2002.
ـ Lianshan Chen, Chinese Myths and Legends:Introductions to Chinese Culture, Cambridge University Press, 2011.