Abstract:
ساختار نظام بین الملل کنونی نتیجه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نظم دو قطبی است. مهمترین ویژگی این نظام توزیع نابرابر قدرت است. این ساختار که از آن به عنوان نظم تک قطبی یاد می شود، باعث افزایش رقابت میان بازیگران اصلی نظام بین الملل برای پر کردن شکاف قدرت شده است. به عقیده برخی ها این کشمکش ها می توانند، زمینه انتقال نظام بینالملل به یک نظم چند قطبی را فراهم کنند. از جمله استدلال ها در این زمینه ضعف ایالات متحده آمریکا، ظهور قدرت های جدید و شکل گیری قطب های جدید در قالب طرح های منطقه ای است. جدیدترین نمونه برای تحقق چنین بلوکی از قدرتهای غیر غربی طرح اوراسیای بزرگتر است که بعد از بحران اوکراین از سوی روسیه پیگیری می شود. ایده "اوراسیای بزرگ" به فضایی اشاره دارد که از لیسبون تا شانگهای امتداد می یابد. در عین حال، آن یک نوآوری ژئوپلیتیک، شعار سیاسی، آرزوی اقتصادی و ساختار ایدئولوژیک است. مهمتر از همه این که به دنبال ایجاد یک نظم جدید و پسا آمریکایی است که در آن روسیه نقش حیاتی داشته باشد. با توجه به این موضوع، سوال اصلی مقاله عبارت است، طرح های منطقه ای از جمله طرح اوراسیای بزرگتر چه نقش وکارکردی می توانند در گذار نظام بین الملل کنونی به یک نظم چند قطبی داشته باشند؟ به عقیده نویسندگان با توجه به ویژگی عدم توزان قدرت در نظام بین المللی و تلاش دایمی بازیگران برای جبران این امر، طرح های منطقهای ابزاری ابتکاری در جهت تمرکز زدایی از قدرت در نظام بین الملل بوده و دوکارکرد عمده دارند؛ اولا از رویارویی مستقیم بازیگران اصلی نظام بین الملل جلوگیری می کنند (همکاری روسیه و چین در قالب این طرح برای عدم رویارویی مستقیم با آمریکا) و در وهله دوم از طریق ارائه قواعد جایگزین به شکل گیری یک نظم چند قطبی کمک می کنند (تلاش روسیه برای تغییر هنجارهای نظم لیبرالی). به دلیل پیچدگی های حاکم بر روابط بازیگران در چنین مجموعه هایی سرعت این انتقال پایین خواهد بود، اما در بلندمدت در صورت تحقق می توانند نقش اساسی در ایجاد یک نظم چندقطبی کامل داشته باشند. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی است.
The structure of the current international system results from dissolution of the Soviet Union and termination of bipolar order. The main feature of this system is uneven distribution of power. Such structure, known as unipolar order, has increased the competition among the international system’s main actors for filling the power vacuum. Some believe that such tensions could prepare the ground for the international system’s transition to multipolar order. The reasoning behind the conclusion is weakness of the United States of America, emergence of new powers, and formation of new poles within the framework of regional initiatives. The latest example of such bloc of non-Western powers is the Greater Eurasia plan, pursued by Russia after the Ukraine crisis. The idea of “Great Eurasia” refers to an area stretching from Lisbon to Shanghai. However, this is a geopolitical innovation, political slogan, economic ambition, and ideological structure. Most importantly, it seeks to create a modern and post-American order with Russia playing the vital role. Considering that issue, the main question of the article is “what role and function could the regional initiatives, such as the Greater Eurasia, play in the current international system’s transition to multipolar order?” The authors believe that considering the power imbalance in the international system and the constant efforts by the actors to make up for it, the regional initiatives are an innovative instrument for decentralization of power in the international system and perform two main functions. Firstly, they prevent direct confrontation between the main actors of the international system (Sino-Russian cooperation under this initiative to avert direct confrontation with the US), and, secondly, they help formation of multipolar order by presenting substitute regulations (Russian efforts to change norms of liberal order). Due to the complexities of relations between the actors in such sets, the pace of transition would be slow, but, if materialized, they could have a leading role in the creation of a perfect multipolar order in the long term. The article is based on descriptive-analytical research method.
Machine summary:
با توجه به اين موضوع، سوال اصـلي مقالـه عبـارت است ، طرحهاي منطقه اي از جمله طرح اوراسياي بزرگتر چه نقش وکـارکردي مـيتواننـد در گـذار نظام بين الملل کنوني به يک نظم چند قطبي داشته باشند؟ به عقيده نويسندگان با توجه به ويژگي عدم توزان قدرت در نظام بين المللي و تلاش دايمـي بـازيگران بـراي جبـران ايـن امـر، طـرحهـاي منطقه اي ابزاري ابتکاري در جهت تمرکز زدايي از قدرت در نظام بين الملل بوده و دوکـارکرد عمـده دارند؛ اولا از رويارويي مستقيم بازيگران اصلي نظام بين الملل جلوگيري ميکنند (همکاري روسيه و چين در قالب اين طرح براي عدم رويارويي مستقيم با آمريکا) و در وهله دوم از طريق ارائـه قواعـد جايگزين به شکل گيري يک نظم چند قطبي کمک ميکنند (تلاش روسيه بـراي تغييـر هنجارهـاي نظم ليبرالي).
با توجه به اين مقدمه ، مقاله حاضر درتلاش بـراي پاسـخ دادن بـه ايـن سـوال اسـت کـه ابتکارات منطقه اي ازجمله طرح اوراسياي بزرگتر چه نقش وکارکردي مي توانند درگذار نظـام بين الملل کنوني به يک نظم چندقطبي داشته باشند؟ براي پاسخ به اين سـوال مقالـه تـلاش دارد، ابتدا مفهوم قطبيت در نظام بين المللي کنوني را مشخص کنـد.
به وجود آمدن بازيگران جديد در اثر جهاني شدن از جمله قدرت هاي نوظهور و بازيگران غيردولتي ، تضادهاي فرهنگي ايجاد شده در اثر برخورد فرهنگي در فضاي جهاني ، چالش هاي ايجاد شده از سوي نظم اقتصادي ليبرالي و غيـره از جملـه عوامـل تأثيرگـذار در ايـن زمينـه بوده اند (٢٠١٧:٤ ,Cerny and Prichard) اثرگذاري چنين تحولاتي منجر به شـکل گيـري اين تفکر شده است که نظام بين المللي شاهد يک نظم چند قطبي باشد.