Abstract:
در یک نگاه کلی، رسالةالطیرها اغلب متونِ رواییِ کوتاه قلمداد میشوند. معتقدان به این دیدگاه، کاربرد اندک عوامل تعلیقآفرین و حداکثریِ عناصر ضدّتعلیقی را دلیل این اختصار میدانند. در این مقاله، میخواهیم براساس اصل زمان روایت، ثابت کنیم نه تنها عناصر تعلیقآفرین و ضدّتعلیقی همپای هم در این آثار نقشآفرینی کردهاند، چه بسا، عناصر تعلیقآفرین بیشتر از عناصر ضدتّعلیقی کاربرد داشتهاند، همچنین به دنبال آن هستیم تا دلیل و جایگاه کاربرد عناصر تعلیقی و ضدّتعلیقی را در این آثار بررسی کنیم. این پژوهش با روش تحلیلی ـ توصیفی به این نتایج رسیده است که عناصر تعلیقی در این آثار با بسامد یازده نسبت به عناصر ضدّتعلیقی با بسامد سه کاربرد بیشتری داشتهاند. در عناصر تعلیقآفرین، تعویق از طریق تکرار و برای تأکید بر درونمایۀ عرفانی، بیشترین و در عناصر ضدّتعلیقی، حذف مطالب به جهت بیاهمیت بودن، کمترین بسامد را دارند. این امر حاکی است موضوع عرفانی ـ تعلیمی و حالات روایتشنو تعیینکنندۀ اصلی کاربرد اینگونه عناصر بوده است. هر جا راویان باید برای آموزش، مطلبی را تکرار کنند از تعلیق استفاده کرده و هر جا شرایط روایتشنو اقتضا میکرده، مطالب را حذف و به ضدّتعلیق رویآوردهاند.
In a general sense, Risalat al-Tayr (treatises on birds) are often considered short and brief narrative texts. Proponents of this view argue that minimum use of the factors of suspense and maximum use of the anti-suspense factors are the reasons for this shortness and brevity. In this article, by using Genette’s narrative theory and on the basis of the narration time, we aim to prove that not only the suspense and anti-suspense factors play a role in these treatises, but also, the suspense factors are used more than anti-suspense ones. We also aim to investigate the reason of using the suspense and anti-suspense elements in these works. By using analytical-descriptive method, the research has reached the conclusion that in Risalat al-Tayr (treatises on birds) the suspense elements with eleven frequencies have more application than the anti-suspense elements with three frequencies. In the elements of suspense, deferment through repetition and for emphasizing the mystical theme, have the highest, and in the anti-suspense elements, the removal of content due to insignificance, have the lowest frequency. This indicates that mystical-didactic topics and the modes of narrative audience play a major role in Risalat al-Tayr. Whenever the narrator has to repeat a story for training, he/she uses the suspense elements, and whenever the circumstances of the narrative audiences require, he/she omit the training materials and resorts to the anti-suspense elements.
Machine summary:
نگارندگان براي يافتن رسالۀالطيرها، به نمونه هايي دست يافته است که از بين تمامي آن ها، بنا به مؤلفه هايي چون نوشتاري بودن ، به زبان فارسي و عربي بودن ، دسترسي به آثار، تأليف و ترجمه بودن ، تمثيل رمزي بودن زبان ، محتواي عرفاني، نماد روح بودن پرنده و تلاش براي بازگشت به عالم علوي، تنها رسالۀالطير و قصيدة عينيۀ ابن سينا، رسالۀالطير محمد و احمد غزالي، عقل سرخ سهروردي، منطق الطير عطار، کشف الأسرار مقدسي، رساله هاي چاچي و عين القضات را به عنوان نمونه در نظر گرفتيم .
رجبي و همکاران (١٣٨٨)، در مقالۀ «بررسي رابطۀ زمان و تعليق در روايت پادشاه و کنيزک»، با ارائۀ داده هايي از ماجراي پادشاه و کنيزک، اشاره کرده اند که مولانا در گذر متن از زمان تقويمي به زمان روايي با استفاده از تغيير در نظم خطي زمان پيرنگ ، و تفصيل و تکرار در شرح برخي کنش ها، نوع خاصي از زمان مندي را به دست آورده که ارتباط مستقيمي با القاي حس تعليق در مخاطب دارد.
حري ١٣٨٧: ٩٧) نيز همواره اينطور نيست که بين زمان داستاني و متني رابطه اي همانند برقرار باشد؛ گاهي ميان اين دو زمان نوعي اختلال رخ ميدهد و توالي و ترتيب رويدادها در داستان 2 و روايت مورد توجه قرار نميگيرد؛ در اين صورت ، به دو نوع زمان پريشي در متن منجر ميشود: ١) گذشته نگر:٣ يعني رخدادي در داستان زودتر رخ ميدهد؛ ولي در متن ديرتر بيان ميگردد.
“Barrasī-ye Tatbīqī-ye Ravāyat- pardazī dar Resālat al-teyre Qazzālī va Manteq al-teyr” pažūhešhā-ye Zabān va Adabīyāte Tatbīqī.