Abstract:
رنگزاها مواد طبیعی یا مصنوعی رنگینی هستند که از دورهی غارنشینی تاکنون، انسان از آنها برای رنگآمیزی محیط و اشیای پیرامون خود بهره گرفته است. بهنظرمیرسد، تعدادی از رنگزاهایی که در ایران کهن استفاده میشدهاند، در گذر زمان به فراموشی سپرده شده یا تغییر نام دادهاند و اکنون بعضی از آنها در جوامع علمی با واژههای دخیل از سایر زبانها، استفاده میشوند و تا کنون نیز منبعی که در آن، تمام رنگزاهای ایرانی بهطورمستقل معرفی و بررسی شده باشد، دیده نشده است. ازآنجاییکه شناخت کامل رنگزاهای ایرانی و واژگان مربوط به آنها، ضرورتی علمی و عاجل است و با توجه به اینکه شاعران از رنگزاها بهوفور در شعر خود بهره گرفتهاند، از متون نظم فارسی کهن میتوان در حوزهی بازیابی بخشهایی از علوم مربوط به رنگزاها اطلاعات مفیدی گردآوری نمود که از مهمترین اهداف این پژوهش است. در این مقاله با بررسی دیوانهای شاعران از قرن چهارم تا هشتم هجریقمری، به بازشناخت سه رنگزای طبیعی فراموششده یا تغییر نامداده در ایران کهن پرداخته شده است؛ دستیابی به رنگزاهایی مانند سکاهن، بهرمان یا عصفر و عنبر حاصل این پژوهش است. نتیجهی این پژوهش از یکسو میتواند راهگشای تفسیر صحیح بیتهایی باشد که رنگزاها و مضمونهایشان در آنها حضور دارند و از سوی دیگر، گوشهای از رنگزاهای فراموششدهی کهن ایرانی براساس شعر فارسی را معرفی کند. اطلاعات فنی استخراجشده از شعر فارسی در حوزهی رنگزاها نیز میتواند مورد استفادهی پژوهشگران حوزههای مختلف علوم مرتبط با آن، مانند پژوهش هنر، مرمت آثار تاریخی، باستان سنجی و صنایع قرارگیرد. واژههای کلیدی: ط رنگزاها مواد طبیعی یا مصنوعی رنگینی هستند که از دورهی غارنشینی تاکنون، انسان از آنها برای رنگآمیزی محیط و اشیای پیرامون خود بهره گرفته است. بهنظرمیرسد، تعدادی از رنگزاهایی که در ایران کهن استفاده میشدهاند، در گذر زمان به فراموشی سپرده شده یا تغییر نام دادهاند و اکنون بعضی از آنها در جوامع علمی با واژههای دخیل از سایر زبانها، استفاده میشوند و تا کنون نیز منبعی که در آن، تمام رنگزاهای ایرانی بهطورمستقل معرفی و بررسی شده باشد، دیده نشده است. ازآنجاییکه شناخت کامل رنگزاهای ایرانی و واژگان مربوط به آنها، ضرورتی علمی و عاجل است و با توجه به اینکه شاعران از رنگزاها بهوفور در شعر خود بهره گرفتهاند، از متون نظم فارسی کهن میتوان در حوزهی بازیابی بخشهایی از علوم مربوط به رنگزاها اطلاعات مفیدی گردآوری نمود که از مهمترین اهداف این پژوهش است. در این مقاله با بررسی دیوانهای شاعران از قرن چهارم تا هشتم هجریقمری، به بازشناخت سه رنگزای طبیعی فراموششده یا تغییر نامداده در ایران کهن پرداخته شده است؛ دستیابی به رنگزاهایی مانند سکاهن، بهرمان یا عصفر و عنبر حاصل این پژوهش است. نتیجهی این پژوهش از یکسو میتواند راهگشای تفسیر صحیح بیتهایی باشد که رنگزاها و مضمونهایشان در آنها حضور دارند و از سوی دیگر، گوشهای از رنگزاهای فراموششدهی کهن ایرانی براساس شعر فارسی را معرفی کند. اطلاعات فنی استخراجشده از شعر فارسی در حوزهی رنگزاها نیز میتواند مورد استفادهی پژوهشگران حوزههای مختلف علوم مرتبط با آن، مانند پژوهش هنر، مرمت آثار تاریخی، باستان سنجی و صنایع قرارگیرد. واژههای کلیدی:
Aim: The purpose of the present study is to identify samples of Iranian natural dyes which were used in ancient Persian but have been forgotten, renamed or imported and used with other names. The data worked on in this study comprised historical literary documents and Persian poetry. Method and approach of research: This research has been carried out on information gained from library studies performed on the poems of poets from the fourth to the eighth century AH, dictionaries, old books on medicine and stones and jewelries. To this end, the researcher performed content analysis on the data obtained. Findings and results: Persian poems are considered as important historical evidence, giving witness to the large number of natural dyes used in ancient Iran. Based on the findings of this study, it is found that many natural dyestuffs have been used in poetry. The dyestuffs pointed out in the poems studied include: Sakahan, amber, Safflower and Bahraman. These dyes were important dyes in ancient Iran and their dyeing properties remained over time. ط
Machine summary:
در اين مقاله با بررسي ديوان هاي شاعران از قرن چهارم تا هشتم هجريقمري، به بازشناخت سه رنگزاي طبيعي فراموش شده يا تغيير نام داده در ايران کهن پرداخته شده است ؛ دستيابي به رنگزاهايي مانند سکاهن ، بهرمان يا عصفر و عنبر حاصل اين پژوهش است .
در اين راستا هدف از پژوهش پيش رو، بازشناخت فنون ساخت و ويژگيهاي فني و هنري سه رنگزاي استفاده شده در ايران کهن با استفاده از ديوان شاعران شاخص قرن چهارم تا پايان قرن هشتم هجريقمري (مانند فردوسي طوسي، معزي سمرقندي، منوچهري دامغاني، سنايي غزنوي، عطار نيشابوري، مولوي، نظامي و خاقاني)، با ريشه يابي واژه ها و ارتباط آن ها با يکديگر و تحليل محتواي متون است .
اما تاکنون پژوهشي مستقل ، درباره ي رنگزاهاي ايراني فراموش شده در گذر زمان ، با تکيه بر شعر فارسي صورت نگرفته است ؛ براي مثال سکاهن ماده ي معدني است که تنها در شعر فارسي و واژه نامه هاي فارسي رنگزابودن آن مطرح شده است و در ساير کتاب هاي بررسيشده توسط نگارندگان ، درباره ي آن اطلاعاتي در دسترس نيست ؛ يا عنبر، رنگزايي است که نه تنها در فرهنگ هاي لغت فارسي، بلکه در کتاب هاي قديمي مانند بيان الصناعات (تفليسي، ١٣٣٦) و نفايس الفنون (آملي، ١٣٨١) و حيات الحيوان (دميري، ١٣٩٥) نيز به رنگزابودن آن اشاره نشده است و همچنين در کتاب هاي فارسي مربوط به رنگزاها اطلاعاتي درباره ي رنگزابودن آن در دسترس نيست .